^^سـناریـو دو پـارتـی از مـایـکـی^^
پارت ۲
___________________
مایکی:کنیچیوا ا/ت بیا پایین دم درم
ا/ت: باشه الان میام
کفشامو پوشیدم و رفتم دم در
مایکی: سوار شو ا/ت
سوار موتورش شدم و راه افتادیم
رسیدیم به کافه
من ی قهوه سفارش دادم
و مایکی ی چیز کیک
سکوت عجیبی بینمون بود
بعد از ک دیقه مایکی اون سکوتو شکست و گفت
مایکی: خب امم...ا/ت من باید ی چیزی رو بهت بگم
ا/ت: جانم بگو چیشده
مایکی: خب حقیقتا...من...
ا/ت: تو چی مایکی؟
مایکی: من...عاشقتم ا/ت هر وقت که میبینمت قلبم تند تند میزنه من.. من بدجوری دوست دارم...
تو ذهن ا/ت:
چیییی مایکی منو دوس داره باورممم نمیشه عررررر قلبم داره تند تند میزنه چی باید بهش بگم؟
مایکی: ا/ت نمیخوای چیزی بگی؟
ا/ت: ما..مایکی خبب منم...منم عاشقتم...
مایکی: یعنی میشه باهم دیگه باشیم
ا/ت: ارههه
مایکی بعد از شنیدن این حرف دست ا/ت رو گرفت و از کافه زد بیرون رفت سمت یه کوچه خلوت و بلا فاصله ا/ت رو محکم بغل کرد
ا/ت هم محکم دستشو دور کمر مایکی حلقه کرد و هم دیگه رو بغل کردن....
__________________
ببخشید اگه بد شد اولین سناریویی هست ک مینویسم
___________________
مایکی:کنیچیوا ا/ت بیا پایین دم درم
ا/ت: باشه الان میام
کفشامو پوشیدم و رفتم دم در
مایکی: سوار شو ا/ت
سوار موتورش شدم و راه افتادیم
رسیدیم به کافه
من ی قهوه سفارش دادم
و مایکی ی چیز کیک
سکوت عجیبی بینمون بود
بعد از ک دیقه مایکی اون سکوتو شکست و گفت
مایکی: خب امم...ا/ت من باید ی چیزی رو بهت بگم
ا/ت: جانم بگو چیشده
مایکی: خب حقیقتا...من...
ا/ت: تو چی مایکی؟
مایکی: من...عاشقتم ا/ت هر وقت که میبینمت قلبم تند تند میزنه من.. من بدجوری دوست دارم...
تو ذهن ا/ت:
چیییی مایکی منو دوس داره باورممم نمیشه عررررر قلبم داره تند تند میزنه چی باید بهش بگم؟
مایکی: ا/ت نمیخوای چیزی بگی؟
ا/ت: ما..مایکی خبب منم...منم عاشقتم...
مایکی: یعنی میشه باهم دیگه باشیم
ا/ت: ارههه
مایکی بعد از شنیدن این حرف دست ا/ت رو گرفت و از کافه زد بیرون رفت سمت یه کوچه خلوت و بلا فاصله ا/ت رو محکم بغل کرد
ا/ت هم محکم دستشو دور کمر مایکی حلقه کرد و هم دیگه رو بغل کردن....
__________________
ببخشید اگه بد شد اولین سناریویی هست ک مینویسم
۴۱۹
۰۴ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.