دشمن قدیمی p 4
ویو ات:از خواب بیدار شدمکارامو کردم صبحونه خوردم و آماده شدم برم سرکار
لباسم رو عوض کردم و رفتم به بیمارا رسیدگی کنم اگه درسام رو خوب بخونم میتونم عمل هم انجام بدم
چندتا از مریضا رو بهشون رسیدگی کردم داشتم میرفتم که جیهوپ صدام زد:
جیهوپ:ببخشید پرستار
من جای عملم خیلی درد میکنه میشه کمکم کنید
ات:بله حتما
فقط بخیه هاتون درد میکنه؟
جیهوپ:بله
ات:خوب یکم عفونت کرده من میرم وسایلش رو بیارم(هرچی میدونید دیگه بلد نیستم)
وسایلش رو آوردم و دست به کار شدم
ویو جیهوپ
اون پرستاره خیلی خوشگله انگار عاشقش شدم باید حسمو نسبت بهش اعتراف کنم
جیهوپ:ببخشید اسم شما چیه؟
ات:عا خوب من.........برای چی میخواهید بدونید؟
جیهوپ:فقط خواستم برای صدا کردنتون که اگه درد داشتم همین
ات:خوب صدام کنید خانم کیم
جیهوپ:آها بله
ویو ات:
کارم که تموم شد رفتم تا استراحت کنم.امشب شیفت بودم پس باید الان یه کمی میخوابیدم
یه نیم ساعت خوابیدم و بعد پاشدم
شب
داشتم به بیمارا سر میزدم که رسیدم به اتاق جیهوپ
در اتاق رو باز کردن که دیدم جیهوپ خوابه
آخییی مثل فرشته ها خوابیده بود
رفتم بالای سرش و بهش نگاه میکردم
ازش متنفر بودم چون اون بدبختی و برام آورد
ازششش متنفررمممم(بیشعور😐)
ویو هوپی
نصفه شب بودم نمیدونم چرا خوابم نمیبرد ذهنم همش درگیر اون پرستاره بود من واقعا عاشقش شدم!
که یهو در باز شد خودم رو زدم به خواب زیر چشمی نگاه کردم دیدم پرستار کیم هست اومد بالا سرم و داشت بهم نگاه میکرد فرصتم رو از دست ندادم و الکی شروع کردم به ناله کردم که دلم درد میکنه
جیهوپ:آخخخخ دلممممم دردددد میکننههههه کممککککک
ات: آقا چیشده جای بخیه درد میکنه؟
جیهوپ:بلههه
ات:خیله خوب آروم باشید
جیهوپ:آخخخخخخ آییییی
ات: این مسکن رو بخورید تا دردتون کم بشه
جیهوپ:کار دیگه ای نمیشه کرد؟
ات:خوب دقیقا نمیدونم مشکل از کجاس نه عفونت و نه چیزی پانسمان هم عوض کردم اما باید مسکن بخورید تا آروم بشید
جیهوپ:خیله خوب باشه پس بهم بدید
و مسکن رو
لباسم رو عوض کردم و رفتم به بیمارا رسیدگی کنم اگه درسام رو خوب بخونم میتونم عمل هم انجام بدم
چندتا از مریضا رو بهشون رسیدگی کردم داشتم میرفتم که جیهوپ صدام زد:
جیهوپ:ببخشید پرستار
من جای عملم خیلی درد میکنه میشه کمکم کنید
ات:بله حتما
فقط بخیه هاتون درد میکنه؟
جیهوپ:بله
ات:خوب یکم عفونت کرده من میرم وسایلش رو بیارم(هرچی میدونید دیگه بلد نیستم)
وسایلش رو آوردم و دست به کار شدم
ویو جیهوپ
اون پرستاره خیلی خوشگله انگار عاشقش شدم باید حسمو نسبت بهش اعتراف کنم
جیهوپ:ببخشید اسم شما چیه؟
ات:عا خوب من.........برای چی میخواهید بدونید؟
جیهوپ:فقط خواستم برای صدا کردنتون که اگه درد داشتم همین
ات:خوب صدام کنید خانم کیم
جیهوپ:آها بله
ویو ات:
کارم که تموم شد رفتم تا استراحت کنم.امشب شیفت بودم پس باید الان یه کمی میخوابیدم
یه نیم ساعت خوابیدم و بعد پاشدم
شب
داشتم به بیمارا سر میزدم که رسیدم به اتاق جیهوپ
در اتاق رو باز کردن که دیدم جیهوپ خوابه
آخییی مثل فرشته ها خوابیده بود
رفتم بالای سرش و بهش نگاه میکردم
ازش متنفر بودم چون اون بدبختی و برام آورد
ازششش متنفررمممم(بیشعور😐)
ویو هوپی
نصفه شب بودم نمیدونم چرا خوابم نمیبرد ذهنم همش درگیر اون پرستاره بود من واقعا عاشقش شدم!
که یهو در باز شد خودم رو زدم به خواب زیر چشمی نگاه کردم دیدم پرستار کیم هست اومد بالا سرم و داشت بهم نگاه میکرد فرصتم رو از دست ندادم و الکی شروع کردم به ناله کردم که دلم درد میکنه
جیهوپ:آخخخخ دلممممم دردددد میکننههههه کممککککک
ات: آقا چیشده جای بخیه درد میکنه؟
جیهوپ:بلههه
ات:خیله خوب آروم باشید
جیهوپ:آخخخخخخ آییییی
ات: این مسکن رو بخورید تا دردتون کم بشه
جیهوپ:کار دیگه ای نمیشه کرد؟
ات:خوب دقیقا نمیدونم مشکل از کجاس نه عفونت و نه چیزی پانسمان هم عوض کردم اما باید مسکن بخورید تا آروم بشید
جیهوپ:خیله خوب باشه پس بهم بدید
و مسکن رو
۴.۹k
۱۴ آبان ۱۴۰۲