تک پارتی جیهوپ
تکپارتی جیهوپ
وقتی حامله ای و بچتون دختره
جیهوپ
ات ویو:صبح با نور خورشید که از کنار پنجره بیرون میزد از خواب بیدار شدم...به ساعت نگاه کردم که چشمام گرد شد ساعت یازده بود!؟ یعنی من انقدر خوابیدم؟!....وای چقدر بد....نهارم که درست نکردم.....جیهوپ هم که الان تو تخت نیست.....انگار رفته کمپانی...هییی پاشم سریع برم یه چیزی درست کنم اومد با هم بخوریم از تختم به آرومی بلند شدم رفتم دست و صورتمو آب زدم و رفتم پایین....که دیدم بوی غذا میاد....وایستا مگه جیهوپ کمپانی نیست؟!پس کی تو آشپزخونست؟! که دیدم یه صدایی از پشتم اومد
جیهوپ:سلام خانوم کوچولو
ات:جیهوپ...تو کی اومدی؟!
چیهوپ:یه ساعتی میشه خوشگلم؟!خوب خوابیدی؟!
ات:آره...تو خوبی؟!
جیهوپ:اگه تو و دختر کوچولوم خوب باشین من عالیم
ات:من و دختر کوچولومون خوبیم
جیهوپ:پس من عالی عالیم
ات:تو غذا درست کردی؟!
جیهوپ:بله چیزایی هم که دوست داشتی برات درست کردم
ات:(با ذوق)واقعا؟!
جیهوپ:معلومه...الان گرسنه ای؟!
ات:نه زیاد
جیهوپ:خب پس میرم یه لقمه نون و مربا برات درست میکنم میارم
ات:نه نمیخواد اون اندازه هم گشنم نیست
جیهوپ:حرفی نداریم...شاید دختر کوچولومون گشنه باشه باید به اون هم برسیم
ات:هیی...از دست تو باشه
جیهوپ برای ات یه لقمه نون و مربا درست میکنه و میده بهش
جیهوپ:بفرما...نوش جونت
ات:مرسیییییی عشقم
جیهوپ:خب من میرم آشپزخونه به غذا برسم تو هم بشین تلویزیون ببین خوبه؟!
ات:تو کمک نمیخوای؟!
جیهوپ:نچ تو بشین تکون نخور...دکتر گفته ماه های آخره نباید به خودت فشار بیاری
ات:باشه...مرسی که انقدر حواست به من و دخترمون هست
جیهوپ ات رو میبوسه
جیهوپ:چون دوستتون دارم...البته دوستتون ندارم عاشقتونم
و خلاصه این خانواده به خوبی و خوشی زندگی کردن
اگه چرت شده بود.....ببخشید🥲
امیدوارم خوشتون بیاد🤍
وقتی حامله ای و بچتون دختره
جیهوپ
ات ویو:صبح با نور خورشید که از کنار پنجره بیرون میزد از خواب بیدار شدم...به ساعت نگاه کردم که چشمام گرد شد ساعت یازده بود!؟ یعنی من انقدر خوابیدم؟!....وای چقدر بد....نهارم که درست نکردم.....جیهوپ هم که الان تو تخت نیست.....انگار رفته کمپانی...هییی پاشم سریع برم یه چیزی درست کنم اومد با هم بخوریم از تختم به آرومی بلند شدم رفتم دست و صورتمو آب زدم و رفتم پایین....که دیدم بوی غذا میاد....وایستا مگه جیهوپ کمپانی نیست؟!پس کی تو آشپزخونست؟! که دیدم یه صدایی از پشتم اومد
جیهوپ:سلام خانوم کوچولو
ات:جیهوپ...تو کی اومدی؟!
چیهوپ:یه ساعتی میشه خوشگلم؟!خوب خوابیدی؟!
ات:آره...تو خوبی؟!
جیهوپ:اگه تو و دختر کوچولوم خوب باشین من عالیم
ات:من و دختر کوچولومون خوبیم
جیهوپ:پس من عالی عالیم
ات:تو غذا درست کردی؟!
جیهوپ:بله چیزایی هم که دوست داشتی برات درست کردم
ات:(با ذوق)واقعا؟!
جیهوپ:معلومه...الان گرسنه ای؟!
ات:نه زیاد
جیهوپ:خب پس میرم یه لقمه نون و مربا برات درست میکنم میارم
ات:نه نمیخواد اون اندازه هم گشنم نیست
جیهوپ:حرفی نداریم...شاید دختر کوچولومون گشنه باشه باید به اون هم برسیم
ات:هیی...از دست تو باشه
جیهوپ برای ات یه لقمه نون و مربا درست میکنه و میده بهش
جیهوپ:بفرما...نوش جونت
ات:مرسیییییی عشقم
جیهوپ:خب من میرم آشپزخونه به غذا برسم تو هم بشین تلویزیون ببین خوبه؟!
ات:تو کمک نمیخوای؟!
جیهوپ:نچ تو بشین تکون نخور...دکتر گفته ماه های آخره نباید به خودت فشار بیاری
ات:باشه...مرسی که انقدر حواست به من و دخترمون هست
جیهوپ ات رو میبوسه
جیهوپ:چون دوستتون دارم...البته دوستتون ندارم عاشقتونم
و خلاصه این خانواده به خوبی و خوشی زندگی کردن
اگه چرت شده بود.....ببخشید🥲
امیدوارم خوشتون بیاد🤍
۱۴.۴k
۰۹ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.