فیک :زیبای حقیقی
(part2)
علامت مامان کوک & بابای کوک $
*کوک ویو*
با صدای ساعت از خواب بیدار شدم
هیییییی کی تموم میشه مدرسه
&:هنوز روزه اوله کلی راه هست امسال هم بخون سال بعد میری دانشگاه راهت میشی( مثل مامانای ایرانی ها ست 😂)
-:اوففففففف
&:دست صورت رو بشور و بیا میز حاضره
-:اوکی
بعد حاضر شدم و رفتم پایین
$:خوب صبحونه بخور که بتونی درس جواب بدی
-:کی روز اول میپرسه خوب!!!!
$:گفتم شاید بپرسن
چند دقیقه بعد ریو بهم زنگ زد
~:داداش به موتور میری مدرسه؟
-:یک سلامی یک علیکی
~:خو حالا ناراحت نشو؛ سلام، با موتور میری؟
-:علیک آره با موتور میرم
~:اوکی من الان میام جای خونتون باهم بریم
-:من که نگفتم میتونی باهام بیای
~:......
-:الوووووو
~:بوق بوق بوق
-:گاو رو نگاه سریع قطع میکنه!!!
رفتم دم در دیدم نیست، کرم گرفت موتور رو روشن کردم رفتم
~:هیییییی کره خر وایستا
~:کجا میری منم ببرررررر
-:میخواستی زود بیایییییییی
بعد چند دقیقه رسیدم مدرسه از کنار دوتا دختر با سرعت رد شدم
-:شتتتت خورم به یکیشون، حالا اشکال نداره چیزیش نشده
داشتم پارک میکردم که نامسای اومد شروع به دعوا کرد کنارش یک دختر بود که قشگلتر از نامسای بود 😁
وسط دعوا نامسای به من گفت شلوارم پارست
_:شتتتتتت موقعی که سوار موتور شدم پاره شد 😢😢
با عجله رفتم رفتم داخل مدرسه و از خانوم کوین(مسئول درمانگاه هست) شوار اضافه گرفتم بعد توی راه کلاس ریو اومد.
~:عوضی چرا هرچی داد زدم برگشتی
-:میخواستی زود بیای 😝
~:خیلی نامردی
در هین صبحت رفتیم توی کلاس
دیدم اون دختر که با نامسای بود نیست
-:حتما توی کلاس دیگست تفففف
~:چیزی گفتی؟
-:نه بریم بشینیم
رفتیم نشستیم استاد اومد سر کلاس باهاش یک دختر هم اومد
از نیمرخ چهره اش کامل دیده نمیشد
___________________________
میدونم کم بود ولی چون درس دارم همین قدر تونستم بنویسم، شرمنده
علامت مامان کوک & بابای کوک $
*کوک ویو*
با صدای ساعت از خواب بیدار شدم
هیییییی کی تموم میشه مدرسه
&:هنوز روزه اوله کلی راه هست امسال هم بخون سال بعد میری دانشگاه راهت میشی( مثل مامانای ایرانی ها ست 😂)
-:اوففففففف
&:دست صورت رو بشور و بیا میز حاضره
-:اوکی
بعد حاضر شدم و رفتم پایین
$:خوب صبحونه بخور که بتونی درس جواب بدی
-:کی روز اول میپرسه خوب!!!!
$:گفتم شاید بپرسن
چند دقیقه بعد ریو بهم زنگ زد
~:داداش به موتور میری مدرسه؟
-:یک سلامی یک علیکی
~:خو حالا ناراحت نشو؛ سلام، با موتور میری؟
-:علیک آره با موتور میرم
~:اوکی من الان میام جای خونتون باهم بریم
-:من که نگفتم میتونی باهام بیای
~:......
-:الوووووو
~:بوق بوق بوق
-:گاو رو نگاه سریع قطع میکنه!!!
رفتم دم در دیدم نیست، کرم گرفت موتور رو روشن کردم رفتم
~:هیییییی کره خر وایستا
~:کجا میری منم ببرررررر
-:میخواستی زود بیایییییییی
بعد چند دقیقه رسیدم مدرسه از کنار دوتا دختر با سرعت رد شدم
-:شتتتت خورم به یکیشون، حالا اشکال نداره چیزیش نشده
داشتم پارک میکردم که نامسای اومد شروع به دعوا کرد کنارش یک دختر بود که قشگلتر از نامسای بود 😁
وسط دعوا نامسای به من گفت شلوارم پارست
_:شتتتتتت موقعی که سوار موتور شدم پاره شد 😢😢
با عجله رفتم رفتم داخل مدرسه و از خانوم کوین(مسئول درمانگاه هست) شوار اضافه گرفتم بعد توی راه کلاس ریو اومد.
~:عوضی چرا هرچی داد زدم برگشتی
-:میخواستی زود بیای 😝
~:خیلی نامردی
در هین صبحت رفتیم توی کلاس
دیدم اون دختر که با نامسای بود نیست
-:حتما توی کلاس دیگست تفففف
~:چیزی گفتی؟
-:نه بریم بشینیم
رفتیم نشستیم استاد اومد سر کلاس باهاش یک دختر هم اومد
از نیمرخ چهره اش کامل دیده نمیشد
___________________________
میدونم کم بود ولی چون درس دارم همین قدر تونستم بنویسم، شرمنده
۳.۶k
۰۵ آبان ۱۴۰۳