بوکسر دوست داشتنی:)
بوکسر دوست داشتنی:)
P1
"ساعت 4:30"
- چی؟امروز؟!ساعت چند؟...اها..باشه باشه خودم رو میرسونم..هنوز وقت داریم نگران نباش.
"ساعت 6:20"
- سلاممم...حالت چطوره بینا؟(لبخند)
بینا: امروز خیلی خوبممم ا.تییی!!!(ذوق)
ا.ت: وای دختر اروم باشه اگه از نزدیک ببینیش چیکار میکنی!(خنده)
بینا: خب اینکه واضحه...میمیرم و زنده میشم
ا.ت: فکر نمیکنی خیلی زود حرکت میکنیم؟
بینا: ا.ت این چه سوالیه؟باید بریم خوراکی بخریم..ردیف اول بشینیم..عکس بگیریم و...
ا.ت: اوکی اوکی فهمیدم(خنده)
"ساعت 7:00"
"بعد خریدن خوراکی"
بینا: ا.ت استرس دارم!
ا.ت: دختر جون اون دوتا باهم قراره مبارزه کنن اونوقت تو استرس داری؟(خنده)
بینا:هوف...ولش کن بریم(خنده)
"ردیف اول نشستن و کلی عکس و فیلم گرفتن..زمین مسابقه و اطرافش خالی بود..الان ساعت 7:15 بود و ساعت 8:30 همه چی شروع میشد! ا.ت به اصرار بینا زودتر اومد..چند مین بعد بینا از پله ها پایین رفت و توی زمین مسابقه ایستاد!"
فیک کوک با ژانر مربی بوکس انتخاب شد کیوتام💖
P1
"ساعت 4:30"
- چی؟امروز؟!ساعت چند؟...اها..باشه باشه خودم رو میرسونم..هنوز وقت داریم نگران نباش.
"ساعت 6:20"
- سلاممم...حالت چطوره بینا؟(لبخند)
بینا: امروز خیلی خوبممم ا.تییی!!!(ذوق)
ا.ت: وای دختر اروم باشه اگه از نزدیک ببینیش چیکار میکنی!(خنده)
بینا: خب اینکه واضحه...میمیرم و زنده میشم
ا.ت: فکر نمیکنی خیلی زود حرکت میکنیم؟
بینا: ا.ت این چه سوالیه؟باید بریم خوراکی بخریم..ردیف اول بشینیم..عکس بگیریم و...
ا.ت: اوکی اوکی فهمیدم(خنده)
"ساعت 7:00"
"بعد خریدن خوراکی"
بینا: ا.ت استرس دارم!
ا.ت: دختر جون اون دوتا باهم قراره مبارزه کنن اونوقت تو استرس داری؟(خنده)
بینا:هوف...ولش کن بریم(خنده)
"ردیف اول نشستن و کلی عکس و فیلم گرفتن..زمین مسابقه و اطرافش خالی بود..الان ساعت 7:15 بود و ساعت 8:30 همه چی شروع میشد! ا.ت به اصرار بینا زودتر اومد..چند مین بعد بینا از پله ها پایین رفت و توی زمین مسابقه ایستاد!"
فیک کوک با ژانر مربی بوکس انتخاب شد کیوتام💖
۱۲.۰k
۰۶ آبان ۱۴۰۳