پارت20
پارت20
کوک: چرا
م.ک: اگه بابات اینجا بود هرگز نمیزاشت همچین کاری کنی
کوک: چیکار
م.ک: موقعی که ا.ت اومد بوس و بغلش کردی
کوک: خب زنمه حق اینو ندارم مگه بابا تورو نبوسیده
ا.ت: خجالت بکش
کوک: مگه دروغ میگم
م.ک: خب اصلا با ا.ت بیا اینجا بچه درست کن اگه من بهت چیزی گفتم
کوک:عزیزم تو فکر میکنی من منحرفم ولی مامانم بدتر از منه
ا.ت: کوک بسه کسی درباره مامانش اینجوری نمیگه
پ.ک: من اومدم
م.ک: عزیزم اومدی
کوک: الان نگاشون کن همو بغل میکنن
ا.ت: مگه خودت نمیگی زنشه حق داره بوسش کنه بغلش کنه
کوک: حرف خودمو به خودم نگو
ا.ت:چشم
کوک: من قربون اون چشم گفتنت بشم
پ.ک: با کی بودی قربون کی بری
کوک: ا.ت
پ.ک: برای یه مافیا زشته
کوک: هرچی مافیا مافیا مگه خودت چند دقیقه پیش زنتو بغل نکردی
پ.ک: زنم مامانته ها
کوک: میدونم
پ.ک: خیلی بی تربیت شدی
ا.ت: باباجون ببخشید این هیچی سرش نمیشه
دیگه تکرار نمیکنه کوک برو تو اتاقت
دست کوک گرفتم و بردمش تو اتاق
کوک: با کی بودی گفتی هیچی سرش نمیشه با من بودی
ا.ت:خب اره چرا با بابات اینجوری رفتار میکنی
کوک:من اگه چیزی سرم نمیشد الان این بچه تو شکم تو نبود
ا.ت: این چیزا خیلی خوب بلدی
کوک: 😂
ا.ت: 😂دلم یه چیزی میخواد
کوک: چی
خواستم یه چیزی بگم من عادتم اینه که لبمو غنچه ای کنم الان که خواستم بگم لبمو غنچه ای کردم کوک اومد جلو بوسم کرد
ا.ت: منظورم این نبود
کوک: خودت لباتو غنچه ای کردی
ا.ت: تو هنوز نمیدونی این عادتمه
کوک: عزیزم یادم نبود حالا بگو چی میخواستی
ا.ت: وایی
کوک: چیه
ا.ت: بدجوری دلم بستنی میخواد
گفته بودم تا پارت۲۰ میزارم فکر نکنید برا امروز بسه نه تا چند ساعت دیگه بقیه شو میزارم فقط یک کامنت بزارید که گذاشتم با خبر بشید
#کوک
#فیک
#سناریو
کوک: چرا
م.ک: اگه بابات اینجا بود هرگز نمیزاشت همچین کاری کنی
کوک: چیکار
م.ک: موقعی که ا.ت اومد بوس و بغلش کردی
کوک: خب زنمه حق اینو ندارم مگه بابا تورو نبوسیده
ا.ت: خجالت بکش
کوک: مگه دروغ میگم
م.ک: خب اصلا با ا.ت بیا اینجا بچه درست کن اگه من بهت چیزی گفتم
کوک:عزیزم تو فکر میکنی من منحرفم ولی مامانم بدتر از منه
ا.ت: کوک بسه کسی درباره مامانش اینجوری نمیگه
پ.ک: من اومدم
م.ک: عزیزم اومدی
کوک: الان نگاشون کن همو بغل میکنن
ا.ت: مگه خودت نمیگی زنشه حق داره بوسش کنه بغلش کنه
کوک: حرف خودمو به خودم نگو
ا.ت:چشم
کوک: من قربون اون چشم گفتنت بشم
پ.ک: با کی بودی قربون کی بری
کوک: ا.ت
پ.ک: برای یه مافیا زشته
کوک: هرچی مافیا مافیا مگه خودت چند دقیقه پیش زنتو بغل نکردی
پ.ک: زنم مامانته ها
کوک: میدونم
پ.ک: خیلی بی تربیت شدی
ا.ت: باباجون ببخشید این هیچی سرش نمیشه
دیگه تکرار نمیکنه کوک برو تو اتاقت
دست کوک گرفتم و بردمش تو اتاق
کوک: با کی بودی گفتی هیچی سرش نمیشه با من بودی
ا.ت:خب اره چرا با بابات اینجوری رفتار میکنی
کوک:من اگه چیزی سرم نمیشد الان این بچه تو شکم تو نبود
ا.ت: این چیزا خیلی خوب بلدی
کوک: 😂
ا.ت: 😂دلم یه چیزی میخواد
کوک: چی
خواستم یه چیزی بگم من عادتم اینه که لبمو غنچه ای کنم الان که خواستم بگم لبمو غنچه ای کردم کوک اومد جلو بوسم کرد
ا.ت: منظورم این نبود
کوک: خودت لباتو غنچه ای کردی
ا.ت: تو هنوز نمیدونی این عادتمه
کوک: عزیزم یادم نبود حالا بگو چی میخواستی
ا.ت: وایی
کوک: چیه
ا.ت: بدجوری دلم بستنی میخواد
گفته بودم تا پارت۲۰ میزارم فکر نکنید برا امروز بسه نه تا چند ساعت دیگه بقیه شو میزارم فقط یک کامنت بزارید که گذاشتم با خبر بشید
#کوک
#فیک
#سناریو
۱۴.۱k
۰۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.