پارت یک: با خوشحالی تمام برگه آزمایش توی دستم بود بلاخره
پارت یک: با خوشحالی تمام برگه آزمایش توی دستم بود بلاخره بعد سال ها که بچه دار نمیشدم حامله شدم .به سمت خونه رفتم در رو باز کردم رفتم داخل صداهای عجیب آه و آخ میومد یعنی چی! رفتم سمت صداها اول یه چند تا لباس خواب و زیر قرمز ریخته شده بود روی زمین با لباس در اتاقشو باز کردم تهیونگو و میان که بهترین دوستم بود رو در کنار هم دیدم اشک توی چشمام جمع شد ،حالا که حامله شدم چرا خیانت کرد اشکم چکه کرد + تهیونگا باورم نمیشه با داد و گریه تهیونگ و میان روشون رو برگردوندن منو دیدن تهیونگ سریع لباساشو پوشید من سریع رفتم ته دنبالم میومد_ ا.ت توضیح میدم + مهم نیست دیگه هیچی مهم نیست طلاق میخوام_ ا.ت با بغض + موقعی که خیانت میکردی باید به این فکر میکردی با پوزخندی زدم بو سوار تاکسی شدم رفتم سمت خونه مادرم و پدرم در زدم درو باز کردن خودمو انداختم توی بغلشون و گریه کردم اونا تعجب کردن ولی وقتی پرسیدن دیدن چیزی نمیگم دیگه چیزی نگفتن چند هفته بعد: الان از تهیونگ جدا شدم بخاطر خیانتش بهش ثابت میکنم که زدنی رو از دست داده که بشدت پشیمون بشه !
۷۲.۷k
۰۲ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.