Cookie ct : کوکی شُکلاتیم🍫🌙
Cookie ct : کوکیشُکلاتیم🍫🌙
دریا:امیر چیکیده و خلاصه گفت،گفتش دختر بهش خیانت کرده انگارحمام امده دختره بعد گوشیش زنگ میخوره امیر ورمیداره و میبینه یک پسر روشو بالا نمیاره بعد دنبال زنش میره میبینع با بهترین دوستش روهم زدن
مامان زهره:امیر خیلی پسر اقایی
بابارضا:اینارو ولش کامیار پشت دره
دریا:چیی؟کی امده؟
بلند شدم رفتم پشت پنجره ک دیدم کامیار تو ماشینش نشسته
بابارضا:صبح ساعت ۵ نیم امد دیدم وایستاده گفتم چیشده همه چیزو توضیح داد بعد از سرایدار پرسیدم گفت از دیشب ک دریا خانوم امدن پشت سرشون امده و امدن و دیشب هم نخوابیده
مامان زهره:اخی بمیرم حتما گشنه برم براش صبحانه ببرم
مامانم ک همنجور داشت صبحانه رو اماده میکرد،و تموم شد و داشت میرفت بیرون
دریا:بهش بگو وقت قرصش براش زاپاس تو داشبورد گذاشتم بگو بخوره
مامانم و بابام خنده ی کردن و مامانم رفت بهش داد
(کامیار)
دیشب خیلی رو دریا حساس شده بودم نمدونم چرا جدیدن اینجوری شده بودم شاید بخاطر دوست داشتن زیاده حرفی بدی بهش زدم ک ناراحت شد و رفت خونه باباش منم سریع رفتم دنبالش اخه نیمه شب بود،از دیشب تا الان صبح جلوی درخونشون بودم،همنجور تو ماشین نشسته بودم ک مامانو دیدم
مامان زهره:سلام کامیار
کامیار:سلام مامان خبی
مامان زهره:تو خبی
کامیار:بقیه خوبن(سرشو میندازه پایین)
مامان زهره:اگه منظورت دریایی اره خوبه اگه باز منظورت بقیه ک اونم هام خوبن
کامیار:نمیاد خونه؟
مامان زهره:باید از دلش دربیاری اخه خیلی ناراحت شده
کامیار:اخه مامان من روش حساسم بعد اونم دست میزاره تو نقطه ضعیف هام
مامان زهره:خوب درکش کن اون الان بچش مرده روحش حساس شده
کامیار:چشم
مامان زهره:الان گفت قرصتو بخوری زاپاس تو داشبورد گذاشته
کامیار ذوق میزنه ک دریا هنوز نگرانشه
کامیار:به دریا هم بگید
کامیار حرفشو میزنه و میره مامان دریا یک سر تکون میده و میره
(دریا)
مامانم امد
دریا:چی گفت؟
مامان زهره: گفت بهت بگم خیلی دوسش دارم واقعا ازش معذرت میخوام بهش بگید شب بیاد خونه من شب بدون اون نمتونم خونه باشه اصلا اون خونه بدون دریا بی معنی نفس کشیدن برای من الان سخته هرکاری بخواد براش میکنم الان هم بگه دنیارو رو به پاش میریزم فقط بیاد ک دارم میمیرم(بابغض)
دریا:امیر چیکیده و خلاصه گفت،گفتش دختر بهش خیانت کرده انگارحمام امده دختره بعد گوشیش زنگ میخوره امیر ورمیداره و میبینه یک پسر روشو بالا نمیاره بعد دنبال زنش میره میبینع با بهترین دوستش روهم زدن
مامان زهره:امیر خیلی پسر اقایی
بابارضا:اینارو ولش کامیار پشت دره
دریا:چیی؟کی امده؟
بلند شدم رفتم پشت پنجره ک دیدم کامیار تو ماشینش نشسته
بابارضا:صبح ساعت ۵ نیم امد دیدم وایستاده گفتم چیشده همه چیزو توضیح داد بعد از سرایدار پرسیدم گفت از دیشب ک دریا خانوم امدن پشت سرشون امده و امدن و دیشب هم نخوابیده
مامان زهره:اخی بمیرم حتما گشنه برم براش صبحانه ببرم
مامانم ک همنجور داشت صبحانه رو اماده میکرد،و تموم شد و داشت میرفت بیرون
دریا:بهش بگو وقت قرصش براش زاپاس تو داشبورد گذاشتم بگو بخوره
مامانم و بابام خنده ی کردن و مامانم رفت بهش داد
(کامیار)
دیشب خیلی رو دریا حساس شده بودم نمدونم چرا جدیدن اینجوری شده بودم شاید بخاطر دوست داشتن زیاده حرفی بدی بهش زدم ک ناراحت شد و رفت خونه باباش منم سریع رفتم دنبالش اخه نیمه شب بود،از دیشب تا الان صبح جلوی درخونشون بودم،همنجور تو ماشین نشسته بودم ک مامانو دیدم
مامان زهره:سلام کامیار
کامیار:سلام مامان خبی
مامان زهره:تو خبی
کامیار:بقیه خوبن(سرشو میندازه پایین)
مامان زهره:اگه منظورت دریایی اره خوبه اگه باز منظورت بقیه ک اونم هام خوبن
کامیار:نمیاد خونه؟
مامان زهره:باید از دلش دربیاری اخه خیلی ناراحت شده
کامیار:اخه مامان من روش حساسم بعد اونم دست میزاره تو نقطه ضعیف هام
مامان زهره:خوب درکش کن اون الان بچش مرده روحش حساس شده
کامیار:چشم
مامان زهره:الان گفت قرصتو بخوری زاپاس تو داشبورد گذاشته
کامیار ذوق میزنه ک دریا هنوز نگرانشه
کامیار:به دریا هم بگید
کامیار حرفشو میزنه و میره مامان دریا یک سر تکون میده و میره
(دریا)
مامانم امد
دریا:چی گفت؟
مامان زهره: گفت بهت بگم خیلی دوسش دارم واقعا ازش معذرت میخوام بهش بگید شب بیاد خونه من شب بدون اون نمتونم خونه باشه اصلا اون خونه بدون دریا بی معنی نفس کشیدن برای من الان سخته هرکاری بخواد براش میکنم الان هم بگه دنیارو رو به پاش میریزم فقط بیاد ک دارم میمیرم(بابغض)
۸.۵k
۱۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.