Part28:
Part28:
که در زدن رفتیم دم در درو که باز کردیم مامان باباش ادمدن پیشم (مامان کوک با /باباشو با € نوشن میدم )/وای عروس گشنگمممممممممم فداش بشمممممم اخ خدا چقدر تو خوشگلی چقدر خوش هیکلیییییییئ
محکم بغلم کرده بود داشتم خفه میشدم
€خانومم ولش کن عروسمونو خفه کردی الان کوک یه چی میگه
_ با خانوم من با لطافت رفتار کنید یزره زیادی ظریفه
/ حرف نزن بچه عه وا خانوم چو( مامان هاری باباشم کیم )
!اوه سلامممم چطوریددد خوبید؟
/عالی کیبینم که دیگه فامیلم شدیم
! خداروشکر با شما فامیل شدیم
باباش اومد باهام دست داد رف پیش بابام لیاعم بغلم کرد کوک اومد جلو
+ عشقممممم چقدر خوشتیپ شدیییییییی
_ توعم همینطور ملکهی من
+ وای مث چی ذوق دارم بیا بغلم
ممکم رفتم تو بغلش قدمم کوتاه بود ماپشنم پوشیده بود منم ریزه میزه تو بغلش گم شده بودمم
+ اوه استرس دارم
_ عشقم استرس چرا این روز قشنگو با استرس خراب نکنیم ها
+ میترسم مامان بابات مخالفت کنن
_ اتفاقا مامانا و باباهامون دوستن دوم مامانمو ندیدی نزدیک بود بچلونتت اگه نمیگفتم ولت نمیکرد منو اینجوری بغل نکرده تاحالا
+ اوف نمیدونم
_ بیخیال عشقم به شبت فک کن
+ شبم چیه مگه
_ بعدا میفهمی
+ اوکی حالا بیا تو
رفتیم نشستیم من بغل کوک نشسته بودم مه اومد دم گوشم
_ از قصد همچین لباسی پوشیدی درسته
+ هاه از قصد یعنی چی لباسه دیگه
_ فعلا ساکت شو حرف نزن تا بعدا به حسابت برسم
!دخترم برو قهوه هارو بیار
+ چ چشم
رفتم اشپز خونه لیاعم اومد پیشم
= چته دختر چرا رنگت پریده
+نمیدونم کوک یزره ترسناک شده
= اوف کوک یسری وقتا اینجوری میشه
+ اخه چرا باید به لباسم گیر بده
= خواهر من لباست بازه قشنگ پشتت و جلو تو به نمایش گذاشته کوکم قاطی کرده یزره هم زیادی غیرتیه مهم ترشم احتمال داره چیز بشه یا شده باشه
+یا خود خدا ببین اینو که بردم میام پیش تو میشینم
= اوکی
قهوه رو بردم به کوک که رسیدم داشت بد نگاه میکرد به پایین نگاه کردم دیدم گنده شدم اب دهنمو قورت بدادم و رفتم بشینم پیش لیا
که کوک یه سورفه کرد یه نگاه بد بهم کرد بازم نگاه نکردم نشستم
قهوه هارو خوردن و شام حاضر شد و
که در زدن رفتیم دم در درو که باز کردیم مامان باباش ادمدن پیشم (مامان کوک با /باباشو با € نوشن میدم )/وای عروس گشنگمممممممممم فداش بشمممممم اخ خدا چقدر تو خوشگلی چقدر خوش هیکلیییییییئ
محکم بغلم کرده بود داشتم خفه میشدم
€خانومم ولش کن عروسمونو خفه کردی الان کوک یه چی میگه
_ با خانوم من با لطافت رفتار کنید یزره زیادی ظریفه
/ حرف نزن بچه عه وا خانوم چو( مامان هاری باباشم کیم )
!اوه سلامممم چطوریددد خوبید؟
/عالی کیبینم که دیگه فامیلم شدیم
! خداروشکر با شما فامیل شدیم
باباش اومد باهام دست داد رف پیش بابام لیاعم بغلم کرد کوک اومد جلو
+ عشقممممم چقدر خوشتیپ شدیییییییی
_ توعم همینطور ملکهی من
+ وای مث چی ذوق دارم بیا بغلم
ممکم رفتم تو بغلش قدمم کوتاه بود ماپشنم پوشیده بود منم ریزه میزه تو بغلش گم شده بودمم
+ اوه استرس دارم
_ عشقم استرس چرا این روز قشنگو با استرس خراب نکنیم ها
+ میترسم مامان بابات مخالفت کنن
_ اتفاقا مامانا و باباهامون دوستن دوم مامانمو ندیدی نزدیک بود بچلونتت اگه نمیگفتم ولت نمیکرد منو اینجوری بغل نکرده تاحالا
+ اوف نمیدونم
_ بیخیال عشقم به شبت فک کن
+ شبم چیه مگه
_ بعدا میفهمی
+ اوکی حالا بیا تو
رفتیم نشستیم من بغل کوک نشسته بودم مه اومد دم گوشم
_ از قصد همچین لباسی پوشیدی درسته
+ هاه از قصد یعنی چی لباسه دیگه
_ فعلا ساکت شو حرف نزن تا بعدا به حسابت برسم
!دخترم برو قهوه هارو بیار
+ چ چشم
رفتم اشپز خونه لیاعم اومد پیشم
= چته دختر چرا رنگت پریده
+نمیدونم کوک یزره ترسناک شده
= اوف کوک یسری وقتا اینجوری میشه
+ اخه چرا باید به لباسم گیر بده
= خواهر من لباست بازه قشنگ پشتت و جلو تو به نمایش گذاشته کوکم قاطی کرده یزره هم زیادی غیرتیه مهم ترشم احتمال داره چیز بشه یا شده باشه
+یا خود خدا ببین اینو که بردم میام پیش تو میشینم
= اوکی
قهوه رو بردم به کوک که رسیدم داشت بد نگاه میکرد به پایین نگاه کردم دیدم گنده شدم اب دهنمو قورت بدادم و رفتم بشینم پیش لیا
که کوک یه سورفه کرد یه نگاه بد بهم کرد بازم نگاه نکردم نشستم
قهوه هارو خوردن و شام حاضر شد و
۶.۷k
۲۰ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.