ماه و خورشید
پارت 5۲
پی دی نیم: صدا قیافه بدن عالی دنسر حرفه ای بدن عالی البته منظورم اینه کمر باریکی داره و وزنش هم کمه قدشم خوبه خیلیم کیوته و یه همسر عالی داره
یکی ار کاراموزا : اون که مال کره نیست
کوک: اگه ملیتت مال کره باشه جئون یکی از اقوام پولدار کرست
همون کاراموزه: همش پول باباته
ته: نه اشتباه تصور نکن اون زمانی که پنج سالش بود پدرش از مادر جدا میشه و زیر سلطه ی ناپدرین تا نوزده سالگی شکنجه مشیده تا به هامبورگ اومد ولی وون زمان هم چاقو خوردخ بوده از خانوادش هنوزم میگی پول پدرش؟ از کره تردش کردین تا جایی که نمیخواست با کسی که دوسش داره به کره بیاد و میترسید از اینکه بیرون بره
پی دی نیم: چو شین با هرکسی دلت میخواد نمیتونب اینطوری رفتار کنی
چوشین: هه ولی بهتره بدونی نمیتونی به این زودی طرفدار پیدا کنی
کوک: بر خلاف تصورت من دنسرم و فالورای زیادی دارم
چوشین: اقای کیم دوماد خانواده ی ما میشی
ته: دوماد خانواده ی جئونم
کوک: فشار را از اعماق وجودت احساس کن
جونگ سوک: داماد خرم بیا بریم کارت دارم
همه: اقای جئون
کوک: اهن تقریبا سه ساله بابامو دیدم تهیونگ بریم
پی دی نیم: جئون استوری کردی ایدل شدی
کوک: ام اره
پی دی نیم: تقریبا یک هفتم جهان پشت درن
ته: وایسا
موهامو بست رفتیم بیرون
چوشین: الهی بمیری جئون
طرفدارای کوک: خفه شو هرزهــــــــــــــــــــــــــه
کوک: به امید دیدار چوشین
♡ خونه ♡
کوک: ایدل جئون جونگکوک با همسرش وارد میشودددددددددددد
هانا و جیا و اسامی: ارهههههههههههههههههه
ته: پسر نیوفتی
کوک: نه نگران نباش
دوهی: پسر کوچولوم ایدل شدهههههههه
کوک: ولی از جیا بزرگ ترم
جیا: سلام بابای کوک
جونگ سوک: عه سلام دخترم
جیا: مگه مارک پدر من نبود
دوهی: نه ما دنبال اموالش بودیم
کوک: بحث نکنین منو بیارید پایین
تهیونگ: خودت رفتی خودتم بیو پایین
کوک: هیونگ .. کیوت..
اسامی: جئون من طرفدارتم
ته ته اوردم پایین
ته: بیا نمیخواد کیوت بشی
کوک: ته ته ی خودم اوردم پایین
بغلش کردم
جیمین: اوم هانا هانا عکس گرفتم
ته: نمیخوای که استوری کنی
هانا: چرا نکنه
کوک: جی پی اس
سونمی: مامان من وومدم فکر کنم مهمون داری
دیا: کوکیییییییییییییییییییی
ته: سلام سونمی
نارا: نونااااااااااااااااااا
بچه ها با دوست دختراسون رفتن مونیدم منو خواهرای تهیونگ و دیا و پدرو مادرا
دیا: خاله خاله بریم بازی کنیم
نارا: بریم
ته: اینا میخوان حرف بزنن بدو برو تو اتاق
پ. تهیونگ: پس فهمیدی در مورد توعه
رفتم تو اتاق تهیونگ که یه غریبه رو اونجا دیدم
کوک: ته.... تهیونگـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.. داد..
غریبه: خفه شو تا نکشتمت
تهیونگ با تفنگ اومد تو
ته:.....
پی دی نیم: صدا قیافه بدن عالی دنسر حرفه ای بدن عالی البته منظورم اینه کمر باریکی داره و وزنش هم کمه قدشم خوبه خیلیم کیوته و یه همسر عالی داره
یکی ار کاراموزا : اون که مال کره نیست
کوک: اگه ملیتت مال کره باشه جئون یکی از اقوام پولدار کرست
همون کاراموزه: همش پول باباته
ته: نه اشتباه تصور نکن اون زمانی که پنج سالش بود پدرش از مادر جدا میشه و زیر سلطه ی ناپدرین تا نوزده سالگی شکنجه مشیده تا به هامبورگ اومد ولی وون زمان هم چاقو خوردخ بوده از خانوادش هنوزم میگی پول پدرش؟ از کره تردش کردین تا جایی که نمیخواست با کسی که دوسش داره به کره بیاد و میترسید از اینکه بیرون بره
پی دی نیم: چو شین با هرکسی دلت میخواد نمیتونب اینطوری رفتار کنی
چوشین: هه ولی بهتره بدونی نمیتونی به این زودی طرفدار پیدا کنی
کوک: بر خلاف تصورت من دنسرم و فالورای زیادی دارم
چوشین: اقای کیم دوماد خانواده ی ما میشی
ته: دوماد خانواده ی جئونم
کوک: فشار را از اعماق وجودت احساس کن
جونگ سوک: داماد خرم بیا بریم کارت دارم
همه: اقای جئون
کوک: اهن تقریبا سه ساله بابامو دیدم تهیونگ بریم
پی دی نیم: جئون استوری کردی ایدل شدی
کوک: ام اره
پی دی نیم: تقریبا یک هفتم جهان پشت درن
ته: وایسا
موهامو بست رفتیم بیرون
چوشین: الهی بمیری جئون
طرفدارای کوک: خفه شو هرزهــــــــــــــــــــــــــه
کوک: به امید دیدار چوشین
♡ خونه ♡
کوک: ایدل جئون جونگکوک با همسرش وارد میشودددددددددددد
هانا و جیا و اسامی: ارهههههههههههههههههه
ته: پسر نیوفتی
کوک: نه نگران نباش
دوهی: پسر کوچولوم ایدل شدهههههههه
کوک: ولی از جیا بزرگ ترم
جیا: سلام بابای کوک
جونگ سوک: عه سلام دخترم
جیا: مگه مارک پدر من نبود
دوهی: نه ما دنبال اموالش بودیم
کوک: بحث نکنین منو بیارید پایین
تهیونگ: خودت رفتی خودتم بیو پایین
کوک: هیونگ .. کیوت..
اسامی: جئون من طرفدارتم
ته ته اوردم پایین
ته: بیا نمیخواد کیوت بشی
کوک: ته ته ی خودم اوردم پایین
بغلش کردم
جیمین: اوم هانا هانا عکس گرفتم
ته: نمیخوای که استوری کنی
هانا: چرا نکنه
کوک: جی پی اس
سونمی: مامان من وومدم فکر کنم مهمون داری
دیا: کوکیییییییییییییییییییی
ته: سلام سونمی
نارا: نونااااااااااااااااااا
بچه ها با دوست دختراسون رفتن مونیدم منو خواهرای تهیونگ و دیا و پدرو مادرا
دیا: خاله خاله بریم بازی کنیم
نارا: بریم
ته: اینا میخوان حرف بزنن بدو برو تو اتاق
پ. تهیونگ: پس فهمیدی در مورد توعه
رفتم تو اتاق تهیونگ که یه غریبه رو اونجا دیدم
کوک: ته.... تهیونگـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.. داد..
غریبه: خفه شو تا نکشتمت
تهیونگ با تفنگ اومد تو
ته:.....
۵.۱k
۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.