چند پارتی جونگ کوک
فیک جونگ کوک
<<فرار از مرگ>>
PART ⁷
نه!نباید اونو بخوری وگرنه اتو یعتی تنها کسی که دوسش داری ار دست میدی!اون میخواد فریبت بده تو باید اون کوچولوی سرکشو مال خودت کنی کوک"
پس قرصو گرفتم و جلوی دهنم آوردم و به طور نامحسوس قرصارو روی زمین انداختم و آب خوردم"
جونگ کوک:عای بیبی کوچولوی خنگم من اونارو نخوردم اونارو انداختم دور
ات:جونگ کوک! تو ..تو حالت خوب نیس باید بخوری قرصارو همین الان!
ج:انقدر رو مغز من رژه نرو ات (فک ات رو میگیره)تو تنها قرص و داروی منی و یه بیمار بدون قرصو داروش نمیتونه زندکی کنه پس من تورو تا ابد پیش خودم نگه میدارم(خنده ترسناک)
ات:*اون یه روانی بود که تحت تاثیر گذشته ای که داشت قرار گرفته بود و همین باعث روانی بودنش شده بود پس باید سعی کنم یجور از اینجا فرار کنم *
جونگ کوک روشو برگردوند
ویو ات
۳ مین بعد
حرفی نمیزد و فقط با اخم به جاده زل زده بود خدا میدونه تو مغزش چی میگذره
ات:کوک؟
جونگ کوک برگشت و گفت:جونه کوک؟
ات:تو الان داری کجا میری
جونگ کوک :وقتی رسیدیم میفهمی
ویو ات:من حتی نمیدونم منو قراره کجا ببره فقط یه معجزه میتونه منو از دست اون فراری بده (همینطور با خودش صحبت می کرد که یدفعه حرفش با برخورد دو ماشین قطع میشه)
ات:*جیغ* این چی بود دیگه؟
جونگ کوک:عایش فا.ک(عصبی) مگه کوری مرتیکه (داد)
*و بعد از این حرفش دره ماشینو باز میکنه که ات با دستش بازوی جونگ کوک رو میگیره*
ات:جونگ کوک خواهش میکنم کار احمقانه ای نکن(نگران)
جونگ کوک : اوو خانم جئون نگران ددیشه(پوزخند میزنه و بعد موهای ات رو پشت گوشش میده)نترس بیب ددیت حواسش به خودش هست
*و بعد از این حرف از ماشین پیاده میشه و به طرف ماشین اون فردی که ...
>>>>>>>>
شرط:۱۳۹ لایک و ۶۰ کامنت
بچه ها من قسمت قبل رو اشتباه گذاشتم اون کلا مال یه رمان بود
<<فرار از مرگ>>
PART ⁷
نه!نباید اونو بخوری وگرنه اتو یعتی تنها کسی که دوسش داری ار دست میدی!اون میخواد فریبت بده تو باید اون کوچولوی سرکشو مال خودت کنی کوک"
پس قرصو گرفتم و جلوی دهنم آوردم و به طور نامحسوس قرصارو روی زمین انداختم و آب خوردم"
جونگ کوک:عای بیبی کوچولوی خنگم من اونارو نخوردم اونارو انداختم دور
ات:جونگ کوک! تو ..تو حالت خوب نیس باید بخوری قرصارو همین الان!
ج:انقدر رو مغز من رژه نرو ات (فک ات رو میگیره)تو تنها قرص و داروی منی و یه بیمار بدون قرصو داروش نمیتونه زندکی کنه پس من تورو تا ابد پیش خودم نگه میدارم(خنده ترسناک)
ات:*اون یه روانی بود که تحت تاثیر گذشته ای که داشت قرار گرفته بود و همین باعث روانی بودنش شده بود پس باید سعی کنم یجور از اینجا فرار کنم *
جونگ کوک روشو برگردوند
ویو ات
۳ مین بعد
حرفی نمیزد و فقط با اخم به جاده زل زده بود خدا میدونه تو مغزش چی میگذره
ات:کوک؟
جونگ کوک برگشت و گفت:جونه کوک؟
ات:تو الان داری کجا میری
جونگ کوک :وقتی رسیدیم میفهمی
ویو ات:من حتی نمیدونم منو قراره کجا ببره فقط یه معجزه میتونه منو از دست اون فراری بده (همینطور با خودش صحبت می کرد که یدفعه حرفش با برخورد دو ماشین قطع میشه)
ات:*جیغ* این چی بود دیگه؟
جونگ کوک:عایش فا.ک(عصبی) مگه کوری مرتیکه (داد)
*و بعد از این حرفش دره ماشینو باز میکنه که ات با دستش بازوی جونگ کوک رو میگیره*
ات:جونگ کوک خواهش میکنم کار احمقانه ای نکن(نگران)
جونگ کوک : اوو خانم جئون نگران ددیشه(پوزخند میزنه و بعد موهای ات رو پشت گوشش میده)نترس بیب ددیت حواسش به خودش هست
*و بعد از این حرف از ماشین پیاده میشه و به طرف ماشین اون فردی که ...
>>>>>>>>
شرط:۱۳۹ لایک و ۶۰ کامنت
بچه ها من قسمت قبل رو اشتباه گذاشتم اون کلا مال یه رمان بود
۳۳.۳k
۱۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.