part . 12
باورش نمیشد پدرش با خواهرش تهدیدش کنه درست بود که سولی از زن دیگه ای بود ولی بازم خون جئون تو رگ هاش بود
آچا میدونست سولی چه ارزش خاصی تو زندگی جونکوک داره برای همین سعی کرد کمی از اعصبانیت جونکوک کم کنه
آچا : جی کی خودت هممیدونی اون اینکار و نمیکنه بهترین کار اینه که بری پیشش
جونکوک نگاه عصبیشو به آچا انداخت و سری تکون داد
میدونست اگه نره تهدیدشو عملی میکنه
از پشت میز کنار رفت و بعد از برداشتن کتش از اتاقش بیرون زد
آچا تنها با نگاهی که دلسوزی و ناراحتی توش موج میزد به رفتنش خیره شد میدونست که جونکوک چه سختی هایی رو کشیده برای همین بیشتر از دیگران درکش میکرد
.
.
.
یک ساعتی بود که به خونه ی بابابزرگش رسیده بود بعد از سلام و احوال پرسی با دایی و زن دایی که تاحالا ندیده بودتشون
همگی رفتن اتاق هاشون تا کمی استراحت کنن
لورین در اولین فرصت تماسی با یونجون برقرار کرد تا واضح تر از کاری که می خوان انجام بدن سر دربیاره
یونجون : من دربارش تحقیق کردم
درسته که اون رئیس دیوره ولی خب در حقیقت رئیس باند j_ko هم هست
لورین از رو تخت پرید رو زمین و بشکنی زد
لورین : ارههه همین و می خواستم
کمی پشت تلفن سکوت شد و بعد یونجون دوباره ادامه داد
یونجون : خب آره و جدیدا خیلی آوازه ی شهرتش تو گنگ های و سازمان ها پیچیده دلیل قتلش هم نمیدونم
لورین سری تکون داد و پرسید
لورین : چجوری قراره وارد بشیم ؟
یونجون که بخاطر این بخش کمی هیجان زده شده بود تند تند شروع کرد به گفتن
یونجون : خب سازمان از قبل کارهاشو کرده مثل اینکه j_ko دنبال قاتل حرفه ای میگشته و خب سازمان هم اسم من و تورو تو لیستشون جا داده
لورین : خب از کجا باید بدونیم انتخابمون میکنن
یونجون از پشت تلفن نیشخندی زد و گقت
یونجون : سازمان سیستمشونو هک کرده یعنی اگر کسی به غیر از ما هم انتخاب کنن مشخصات و اطلاعات ما میاد بالا و خب ایمیل دعوتشون هم برای ما ارسال میشه
لورین خنده ای کرد و بقیه ی حرف یونجون رو ادامه داد
لورین و ته تهش هم مشکلمون با کمی تغییر چهره درست میشه
هردو خنده ای کردند
لورین تماس و قطع کرد و تصمیم گرفت کمی فکر کنه و برای ماموریتشون نقشه بکشه تا این هم مثل همیشه بی نقص اتفاق بیوفته....
آچا میدونست سولی چه ارزش خاصی تو زندگی جونکوک داره برای همین سعی کرد کمی از اعصبانیت جونکوک کم کنه
آچا : جی کی خودت هممیدونی اون اینکار و نمیکنه بهترین کار اینه که بری پیشش
جونکوک نگاه عصبیشو به آچا انداخت و سری تکون داد
میدونست اگه نره تهدیدشو عملی میکنه
از پشت میز کنار رفت و بعد از برداشتن کتش از اتاقش بیرون زد
آچا تنها با نگاهی که دلسوزی و ناراحتی توش موج میزد به رفتنش خیره شد میدونست که جونکوک چه سختی هایی رو کشیده برای همین بیشتر از دیگران درکش میکرد
.
.
.
یک ساعتی بود که به خونه ی بابابزرگش رسیده بود بعد از سلام و احوال پرسی با دایی و زن دایی که تاحالا ندیده بودتشون
همگی رفتن اتاق هاشون تا کمی استراحت کنن
لورین در اولین فرصت تماسی با یونجون برقرار کرد تا واضح تر از کاری که می خوان انجام بدن سر دربیاره
یونجون : من دربارش تحقیق کردم
درسته که اون رئیس دیوره ولی خب در حقیقت رئیس باند j_ko هم هست
لورین از رو تخت پرید رو زمین و بشکنی زد
لورین : ارههه همین و می خواستم
کمی پشت تلفن سکوت شد و بعد یونجون دوباره ادامه داد
یونجون : خب آره و جدیدا خیلی آوازه ی شهرتش تو گنگ های و سازمان ها پیچیده دلیل قتلش هم نمیدونم
لورین سری تکون داد و پرسید
لورین : چجوری قراره وارد بشیم ؟
یونجون که بخاطر این بخش کمی هیجان زده شده بود تند تند شروع کرد به گفتن
یونجون : خب سازمان از قبل کارهاشو کرده مثل اینکه j_ko دنبال قاتل حرفه ای میگشته و خب سازمان هم اسم من و تورو تو لیستشون جا داده
لورین : خب از کجا باید بدونیم انتخابمون میکنن
یونجون از پشت تلفن نیشخندی زد و گقت
یونجون : سازمان سیستمشونو هک کرده یعنی اگر کسی به غیر از ما هم انتخاب کنن مشخصات و اطلاعات ما میاد بالا و خب ایمیل دعوتشون هم برای ما ارسال میشه
لورین خنده ای کرد و بقیه ی حرف یونجون رو ادامه داد
لورین و ته تهش هم مشکلمون با کمی تغییر چهره درست میشه
هردو خنده ای کردند
لورین تماس و قطع کرد و تصمیم گرفت کمی فکر کنه و برای ماموریتشون نقشه بکشه تا این هم مثل همیشه بی نقص اتفاق بیوفته....
۳.۴k
۰۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.