مافیاگرل وحشی🖤
مافیاگرلوحشی🖤
نازنین: جیمین میشه ولم کنی؟؟(خجالتی)
جیمین: هوم بیبی خجالتی دستم رو بیشتر دورش حلقه کردم ک نزدیک تر شد
نازنین: جیمین لطفا
جیمین: چرا؟هوم؟
نازنین: جیمین من حتی عاشق هم بشم ا/ت نمیزاره چون به هیچ مردی اعتماد نداره
جیمین: با حرفش تعجب کردم اخه اون چرا باید بگه؟؟
خوب تو به ا/ت چه ربطی داری؟؟
نازنین: عصبی برگشتم سمتش چون ا/ت تمتم زندگیش به جای من کتکمیخورد برای کارای من کتک مبخورد
جیمین: اولین بار عصبی دیدمش دستم رو ول کردم ک پاشد رفت توی اتاق خیلی عصبی شد. فککنم
الان ی یک ساعت هست توی اتاقه بزار برم از دلش در بیارم
نازنین ناز نکن درو رو کسی باز نکن نازی پلنگ جیگر وحشی خواهر ا/ت خانمیی
نازنین: زدم زیر خنده از حرفش بله؟
جیمین: پاشو بریم پاشو بریم غذا بخوریم
نازنین: گشنم نیس
جیمین: واقعا؟؟ یه دفعه براید استایل بغلش کردم ک ترسید
حقته بهت گفتم بیا
ا/ت: بعد غذا رفتم سرکارای مافیاییم نباید اینجوریبشه من اصلا به اینکه افتادن زندان باور ندارم چون امکان نداره ی مافیا انقدر احمق باشه توی فکر بودم ک جئون صدام کرد
کوک: خانم پارک به چی فکر میکنه؟؟
هوووفجئون ی ذره عجیب نیس اینکه افتاده زندان مننمیتونم باور کنم
کوک: ای بابا بیا بشین فیلم ببینیم
نه حوصله ندارم ول کن
کوک: اا ناز نکن دستش رو گرفتم اوردم فیلم رو زدم وسطاش یع دفعه به صحنه های بدی ختم شد
ا/ت: یه دفعه پریدم تلوزیون رو خاموش کردم
پسره منحرففف این چه فیلمیه نکنه منو میخوای تحریک کنی یا خونه خالی گیر اوردی
کوک: تقصیر من نیست جیمین برام فرستادش گفت حتما ببین من چه میدونستم
هوووف وایسا واقن انقدر منحرفه؟؟
کوک: به شدت
پس فککنم خاله شدم
کوک: هوم
هیچی ولش
پارت بیست و چهارم🖤👸🏻
نازنین: جیمین میشه ولم کنی؟؟(خجالتی)
جیمین: هوم بیبی خجالتی دستم رو بیشتر دورش حلقه کردم ک نزدیک تر شد
نازنین: جیمین لطفا
جیمین: چرا؟هوم؟
نازنین: جیمین من حتی عاشق هم بشم ا/ت نمیزاره چون به هیچ مردی اعتماد نداره
جیمین: با حرفش تعجب کردم اخه اون چرا باید بگه؟؟
خوب تو به ا/ت چه ربطی داری؟؟
نازنین: عصبی برگشتم سمتش چون ا/ت تمتم زندگیش به جای من کتکمیخورد برای کارای من کتک مبخورد
جیمین: اولین بار عصبی دیدمش دستم رو ول کردم ک پاشد رفت توی اتاق خیلی عصبی شد. فککنم
الان ی یک ساعت هست توی اتاقه بزار برم از دلش در بیارم
نازنین ناز نکن درو رو کسی باز نکن نازی پلنگ جیگر وحشی خواهر ا/ت خانمیی
نازنین: زدم زیر خنده از حرفش بله؟
جیمین: پاشو بریم پاشو بریم غذا بخوریم
نازنین: گشنم نیس
جیمین: واقعا؟؟ یه دفعه براید استایل بغلش کردم ک ترسید
حقته بهت گفتم بیا
ا/ت: بعد غذا رفتم سرکارای مافیاییم نباید اینجوریبشه من اصلا به اینکه افتادن زندان باور ندارم چون امکان نداره ی مافیا انقدر احمق باشه توی فکر بودم ک جئون صدام کرد
کوک: خانم پارک به چی فکر میکنه؟؟
هوووفجئون ی ذره عجیب نیس اینکه افتاده زندان مننمیتونم باور کنم
کوک: ای بابا بیا بشین فیلم ببینیم
نه حوصله ندارم ول کن
کوک: اا ناز نکن دستش رو گرفتم اوردم فیلم رو زدم وسطاش یع دفعه به صحنه های بدی ختم شد
ا/ت: یه دفعه پریدم تلوزیون رو خاموش کردم
پسره منحرففف این چه فیلمیه نکنه منو میخوای تحریک کنی یا خونه خالی گیر اوردی
کوک: تقصیر من نیست جیمین برام فرستادش گفت حتما ببین من چه میدونستم
هوووف وایسا واقن انقدر منحرفه؟؟
کوک: به شدت
پس فککنم خاله شدم
کوک: هوم
هیچی ولش
پارت بیست و چهارم🖤👸🏻
۱۳.۳k
۲۲ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.