bad girl p: 110
کوک: باید بازیگر میشدی
هانا: فعلا مافیام
نامجون: خب الان چیکار کنیم
کوک: من که جام راحته تا صبم بشینم حوصلم سر نمیره(ی نگا به هانا که داش با گوشیش ور میرف کرد)
هانا: ببینم گوشی من موند دسته اون عوضی
تهیونگ: ارع فک کنم
هانا: عوضی، گوشیمو میخواممممم
کوک: گوشیت رمز داش مگه نه؟
هانا: خودت بزور ی رمز گذاشتی واسش
ی عکس تو گوشی کوک پیدا کردم(اسلاید1)
هانا: کوک این کیه؟
کوک: کدوم؟
گوشیرو بردم نزدیکش
کوک: عه این خودتی
هانا: من؟ کی اینو گرفتی که نفهمیدم
کوک: حواست بهم نبود کع گرفتم
جیمین: هوسوک پیام داده که شب بریم به این لوکیشنی که فرستاده
هانا: خوبه
کوک: ولی تو جایی نمیای
هانا: میامم
کوک: نمیای
هانا: میام
کوک: نمیای
نامجون: اصن جفتتون نمیاین
هانا: کوک اشکال نداره ولی من حتما باید باشم
هانا: به بقیه نگفتین که من مردم؟
یوهان: ن فقط میدونن که تو کما بودی دیشبم اومدن همه ولی خبر ندارن ازون اتفاق که مثلا مردی
جیمین: ولی بخدا تاحالا ندیده بودم جونگ کوک انقد گریه کنه اصن ندیدم گریه کنه ولی هانا واقعا داغونش کرد
کوک: ارع حتی فکرشم داغونم میکرد چه برسه به اینکه واقعا اتفاق افتاد
هانا: فعلا مافیام
نامجون: خب الان چیکار کنیم
کوک: من که جام راحته تا صبم بشینم حوصلم سر نمیره(ی نگا به هانا که داش با گوشیش ور میرف کرد)
هانا: ببینم گوشی من موند دسته اون عوضی
تهیونگ: ارع فک کنم
هانا: عوضی، گوشیمو میخواممممم
کوک: گوشیت رمز داش مگه نه؟
هانا: خودت بزور ی رمز گذاشتی واسش
ی عکس تو گوشی کوک پیدا کردم(اسلاید1)
هانا: کوک این کیه؟
کوک: کدوم؟
گوشیرو بردم نزدیکش
کوک: عه این خودتی
هانا: من؟ کی اینو گرفتی که نفهمیدم
کوک: حواست بهم نبود کع گرفتم
جیمین: هوسوک پیام داده که شب بریم به این لوکیشنی که فرستاده
هانا: خوبه
کوک: ولی تو جایی نمیای
هانا: میامم
کوک: نمیای
هانا: میام
کوک: نمیای
نامجون: اصن جفتتون نمیاین
هانا: کوک اشکال نداره ولی من حتما باید باشم
هانا: به بقیه نگفتین که من مردم؟
یوهان: ن فقط میدونن که تو کما بودی دیشبم اومدن همه ولی خبر ندارن ازون اتفاق که مثلا مردی
جیمین: ولی بخدا تاحالا ندیده بودم جونگ کوک انقد گریه کنه اصن ندیدم گریه کنه ولی هانا واقعا داغونش کرد
کوک: ارع حتی فکرشم داغونم میکرد چه برسه به اینکه واقعا اتفاق افتاد
۳.۰k
۱۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.