Bitter or sweet ending p.14
سلامم خوب خداروشکر امتحانام امروز تمام شد و شاید باورتون نشه ولی من تا الان خواب بودم و تازه بیدارشدم پارت بعدی هم مینویسم آپ میکنم
ببخشید دیر شد *خجالت کشیدن*
قول میدم حالا که امتحانات تمام شده بیشتر آپ کنم..
صدای جیغ جولی اومد قبل از اینکه بتونم چیزی بگم گفت
جولی : دختره ی عنتررررررررر فقط دو دیقه پیشت نبودم تو همین دو دیقه مخ زدی پریدی بغل یارو یکم منتظر میموندی بعد مثل ماست وا میدادی انقدر که تو سریع داخل دو دیقه هم از یارو خوشت اومد هم مخش زو زدی رئیس جمهور نمیتونه با یه کشور دیگه قرار داد ببنده
ا/ت : نفس بگیرررررربابا این یو
جولی : چیهههه میخوای بگی دیست پیسیریمه ( اداشو درآورده)مورد شور خودتو دوست پسرتو باهم ببرن بزار پامون برسه روی زمین بعد عاشق شو هنوز از هواپیما پیاده نشده مثل خیار نشسته پریده بغل یارو میخوای همین الان خطبه رو جاری کنم بله رو بدی تمام شههههه دیگه هم نیاز به مراسمو این چیزا نیست.. انقدرم پول لباس نمیدم ( باداد گفت)
میخواست هنوز ادامه بده که صدای خنده ی یونگ هون بلند شد که یهو گفت
جولی : گمشو اون ور
ا/ت : ها
جولی : میگم اون کله بی صاحابتو ببر اون ور
سرمو بردم عقب که با دیدن یونگ هون چشمامش شبیه توپ پینگپنگ شد با تعجب گفت
جولی : چقدر شبیه یونگ هونه هعیییییی الان معلوم نیست داره چه غلطی میکنه پسره ی گاو خر با اون صورتش...خوبه بهش گفتم هر قبرستونی میری با اون گوشی بیصاحبت یه زنگی بزن
تمام سعیمو داشتم میکردم که خندمو کنترل کنم مطمئنم که الان قیافم شبیه گوجه فرنگی شده بود از بس قرمز شدم همراه با خنده گفتم
ا/ت : میگم ( سعی در کنترل خنده ی خود) میخوای بهتر نگاش کنی
جولی : نه
ا/ت : چرا
همونطور که بطری آب داخل دستشو باز میکرد گفت
جولی : همینکه تو پسندیدی برا هفت پشت جدو آبادم بسه
بالاخره از بغل یونگ اومدم بیرونو میخواستم چیزی بگم که یونگ گفت
یونگ هون: مطمئنی
همونطور که آب میخورد به یونگ هون نگاه کرد که یهو تمام آب رو تف کرد بیرون
جولی : این که گاو خودمونه نه اصلا آره اصلا امکان نداره قیافه ی اون کجا قیافه ی این کجا
یونگ هون : دلم برات تنگ شده بود..
جولی : خب اگه یه درصدم شک داشتم که خودشی کلا شکم برطرف شد
بعد از این حرف یهو مثل کسایی که آمپر چسبوندن با بطری به سمت یونگ هون حجوم برد
جولی : گاو نرررر کدوم گوری بودی هااااااااااا مگه نگفتم بهمون زنگ بزننننننن معلوم میست کدوم قبرستونی رفتیییییی بعد ده سال دوباره پیدات شدهههههه
یونگ هون : آخ.. نونا آروم...آی..آروم باش برات توضیح میدم آخخخ
حقته باید بیشتر میزدم دوتاتون مثل همین من نمیدونم تو زندگی قبلیم چه گوهی خوردم که خدا شما دوتا گوسفند رو داخل زندگیم انداخته
ا/ت : ......
ببخشید دیر شد *خجالت کشیدن*
قول میدم حالا که امتحانات تمام شده بیشتر آپ کنم..
صدای جیغ جولی اومد قبل از اینکه بتونم چیزی بگم گفت
جولی : دختره ی عنتررررررررر فقط دو دیقه پیشت نبودم تو همین دو دیقه مخ زدی پریدی بغل یارو یکم منتظر میموندی بعد مثل ماست وا میدادی انقدر که تو سریع داخل دو دیقه هم از یارو خوشت اومد هم مخش زو زدی رئیس جمهور نمیتونه با یه کشور دیگه قرار داد ببنده
ا/ت : نفس بگیرررررربابا این یو
جولی : چیهههه میخوای بگی دیست پیسیریمه ( اداشو درآورده)مورد شور خودتو دوست پسرتو باهم ببرن بزار پامون برسه روی زمین بعد عاشق شو هنوز از هواپیما پیاده نشده مثل خیار نشسته پریده بغل یارو میخوای همین الان خطبه رو جاری کنم بله رو بدی تمام شههههه دیگه هم نیاز به مراسمو این چیزا نیست.. انقدرم پول لباس نمیدم ( باداد گفت)
میخواست هنوز ادامه بده که صدای خنده ی یونگ هون بلند شد که یهو گفت
جولی : گمشو اون ور
ا/ت : ها
جولی : میگم اون کله بی صاحابتو ببر اون ور
سرمو بردم عقب که با دیدن یونگ هون چشمامش شبیه توپ پینگپنگ شد با تعجب گفت
جولی : چقدر شبیه یونگ هونه هعیییییی الان معلوم نیست داره چه غلطی میکنه پسره ی گاو خر با اون صورتش...خوبه بهش گفتم هر قبرستونی میری با اون گوشی بیصاحبت یه زنگی بزن
تمام سعیمو داشتم میکردم که خندمو کنترل کنم مطمئنم که الان قیافم شبیه گوجه فرنگی شده بود از بس قرمز شدم همراه با خنده گفتم
ا/ت : میگم ( سعی در کنترل خنده ی خود) میخوای بهتر نگاش کنی
جولی : نه
ا/ت : چرا
همونطور که بطری آب داخل دستشو باز میکرد گفت
جولی : همینکه تو پسندیدی برا هفت پشت جدو آبادم بسه
بالاخره از بغل یونگ اومدم بیرونو میخواستم چیزی بگم که یونگ گفت
یونگ هون: مطمئنی
همونطور که آب میخورد به یونگ هون نگاه کرد که یهو تمام آب رو تف کرد بیرون
جولی : این که گاو خودمونه نه اصلا آره اصلا امکان نداره قیافه ی اون کجا قیافه ی این کجا
یونگ هون : دلم برات تنگ شده بود..
جولی : خب اگه یه درصدم شک داشتم که خودشی کلا شکم برطرف شد
بعد از این حرف یهو مثل کسایی که آمپر چسبوندن با بطری به سمت یونگ هون حجوم برد
جولی : گاو نرررر کدوم گوری بودی هااااااااااا مگه نگفتم بهمون زنگ بزننننننن معلوم میست کدوم قبرستونی رفتیییییی بعد ده سال دوباره پیدات شدهههههه
یونگ هون : آخ.. نونا آروم...آی..آروم باش برات توضیح میدم آخخخ
حقته باید بیشتر میزدم دوتاتون مثل همین من نمیدونم تو زندگی قبلیم چه گوهی خوردم که خدا شما دوتا گوسفند رو داخل زندگیم انداخته
ا/ت : ......
۳۰.۱k
۲۸ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.