پارت پانزدهم
(سوبین)
راننده:..رسیدیم
سوبین:..ممنون فردا بازم میرم صحنه بیایی دنبالم
راننده :..بله آقا حتما
(قفل رو زدم رسیدم خونه اخ هیچ جا مثل خونه خود آدم نمیشه صبح بیدار میشی میری سر صحنه شب دیر وقت میایی
دیگه کلا این چند سال عادت کردم دیگه این فیلم تموم شه به خودم یه استراحتی میدم
یهو فکرم رفت پیش هانول که موهاش گیر کرد افتاد تو بغلم
واییییی قیافش چه باحال بود
توی رستوران هم دیدمش کلا دختر فقط ساکت بود
عجیبش هم اینه که معدش به الکل حساسیت داره
(گوشیمو برداشتم اسمشو توی اینستا سرچ کردم
چند تا پست گذاشته بود یه نگاهی بهشون انداختم
یه عکسی که دو نفر دیگه بودن یکیش جونگ سو بود اون یکیو که نمیشناختم داشتن باخنده به دوربین نگاه میکردن زیرش نوشته بود «تنها دل خوشی های زندگیم»بقیه عکساش فقط لبخند داشت )
با خودم گفتم دختره چقدر خوش خنده
یهو به خودم اومدم چرا دارم درباره این دختره میگردم
گوشیو انداختم نفسمو انداختم بیرون کم کم چشام گرم شد )
با صدای گوشی از خواب بیدار شدم دیدم رییس داره زنگ میزنه
رییس:..صبح بخیر
سو بین:..سلام هنوز واسه صحنه زود نیست
رییس:..میدونم زنگ زدم گفتم نیایی صحنه فیلمبرداری
سوبین؛..چرا چیزی شده
رییس:..هیچی یجی مریض شده فکر کنم تب کرده واسه همین امروز نمیشه
سوبین؛..هان باش خودمم امروز خیلی خستم
رییس :..باش یادت نره حال یجی بپرسی
سوبین:..اوکی
(دوباره رفتم زیر پتو ساعت۱بیدار شدم رفتم یه دوشی گرفتم موهامو سشوار کردم یه اسپرت سیاه زدم اومدم پارکینگ)
راننده :..سلام
سو بین؛…سلام الان اومدی
راننده:.نه من ساعت ۸اینجا بودن
سوبین:.چرا اینقدر زود اومدی چرا بهم زنگ نزدی نیومدی بالا
راننده:..شما گفتی فردا زود بیایید و من شمارتون رو هم نداشتم بهتون زنگ بزنم
سوبین:..هان درسته یادم رفت
راننده:..اشکالی نداره من راننده جدیدتونم واسه همین پیش میاد
سوبین:..ممنون
راننده:..خواهش میکنم الان کجا میخواهید برید
سوبین:..صحنه فیلمبرداری کنسله الانم میرم کمپانی
راننده:.. چشم سوار شید
(رسیدم کمپانی داشتم میرفتم پیش رییس دوم که نگاهم رفت پیش هانول داشت پشت میز کاراشو انجام میداد
بهش خیره شدم این دختره چرا اینقدر خوشگله نمیدونم چرا ضربان قلبم رفته بود بالا که سرشو بالا آورد
زود روم برگردوندم اونور رفتم تو اتاق
سوبین:..خسته نباشید
همه :.سلام
هانول:..سلام خسته نباشید
سوبین:..خو امروز صحنه فیلمبرداری نداریم گفتم یه خورده شما هم استراحت کنید
جونگ سو:..ممنون ولی ما اصلا وقت استراحت نداریم
سوبین:..هان پس موفق باشید
(از اتاق زدم بیرون اخه این چه حرفیه فقط خودت امروز کار نداری چرا رفتی به اونا میگی استراحت کنید
این دیگه چیه چرا اینقدر جوگیر شدم رفتم پیش اتاق رییس دوم یه سلامی بهش دادم چند تا بازیگر دیگه اونجا بودن مشغول حرف زدن شدیم )
راننده:..رسیدیم
سوبین:..ممنون فردا بازم میرم صحنه بیایی دنبالم
راننده :..بله آقا حتما
(قفل رو زدم رسیدم خونه اخ هیچ جا مثل خونه خود آدم نمیشه صبح بیدار میشی میری سر صحنه شب دیر وقت میایی
دیگه کلا این چند سال عادت کردم دیگه این فیلم تموم شه به خودم یه استراحتی میدم
یهو فکرم رفت پیش هانول که موهاش گیر کرد افتاد تو بغلم
واییییی قیافش چه باحال بود
توی رستوران هم دیدمش کلا دختر فقط ساکت بود
عجیبش هم اینه که معدش به الکل حساسیت داره
(گوشیمو برداشتم اسمشو توی اینستا سرچ کردم
چند تا پست گذاشته بود یه نگاهی بهشون انداختم
یه عکسی که دو نفر دیگه بودن یکیش جونگ سو بود اون یکیو که نمیشناختم داشتن باخنده به دوربین نگاه میکردن زیرش نوشته بود «تنها دل خوشی های زندگیم»بقیه عکساش فقط لبخند داشت )
با خودم گفتم دختره چقدر خوش خنده
یهو به خودم اومدم چرا دارم درباره این دختره میگردم
گوشیو انداختم نفسمو انداختم بیرون کم کم چشام گرم شد )
با صدای گوشی از خواب بیدار شدم دیدم رییس داره زنگ میزنه
رییس:..صبح بخیر
سو بین:..سلام هنوز واسه صحنه زود نیست
رییس:..میدونم زنگ زدم گفتم نیایی صحنه فیلمبرداری
سوبین؛..چرا چیزی شده
رییس:..هیچی یجی مریض شده فکر کنم تب کرده واسه همین امروز نمیشه
سوبین؛..هان باش خودمم امروز خیلی خستم
رییس :..باش یادت نره حال یجی بپرسی
سوبین:..اوکی
(دوباره رفتم زیر پتو ساعت۱بیدار شدم رفتم یه دوشی گرفتم موهامو سشوار کردم یه اسپرت سیاه زدم اومدم پارکینگ)
راننده :..سلام
سو بین؛…سلام الان اومدی
راننده:.نه من ساعت ۸اینجا بودن
سوبین:.چرا اینقدر زود اومدی چرا بهم زنگ نزدی نیومدی بالا
راننده:..شما گفتی فردا زود بیایید و من شمارتون رو هم نداشتم بهتون زنگ بزنم
سوبین:..هان درسته یادم رفت
راننده:..اشکالی نداره من راننده جدیدتونم واسه همین پیش میاد
سوبین:..ممنون
راننده:..خواهش میکنم الان کجا میخواهید برید
سوبین:..صحنه فیلمبرداری کنسله الانم میرم کمپانی
راننده:.. چشم سوار شید
(رسیدم کمپانی داشتم میرفتم پیش رییس دوم که نگاهم رفت پیش هانول داشت پشت میز کاراشو انجام میداد
بهش خیره شدم این دختره چرا اینقدر خوشگله نمیدونم چرا ضربان قلبم رفته بود بالا که سرشو بالا آورد
زود روم برگردوندم اونور رفتم تو اتاق
سوبین:..خسته نباشید
همه :.سلام
هانول:..سلام خسته نباشید
سوبین:..خو امروز صحنه فیلمبرداری نداریم گفتم یه خورده شما هم استراحت کنید
جونگ سو:..ممنون ولی ما اصلا وقت استراحت نداریم
سوبین:..هان پس موفق باشید
(از اتاق زدم بیرون اخه این چه حرفیه فقط خودت امروز کار نداری چرا رفتی به اونا میگی استراحت کنید
این دیگه چیه چرا اینقدر جوگیر شدم رفتم پیش اتاق رییس دوم یه سلامی بهش دادم چند تا بازیگر دیگه اونجا بودن مشغول حرف زدن شدیم )
۲.۸k
۰۷ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.