Funny & fierce29
Funny & fierce
Part29
جیمین شروع کرد تقلا کردن تا کنترل رو از من بگیره که افتاد روی من
فاصله ی لبامون با هم 2 سانت بود
_ا.ت میخوای این شب رو به عنوان شب اول ازدواجمون بگذرونیم؟
+نه. پس سریع از روم بلند شو
هرکاری کردم نتونستم کنارش بزنم
_ولی ا.ت من بد جوری بهت نیاز دارم
با این حرفش منم تحریک شدم
لبشو گذاشت رو لبم و مکای عمیقی زد که خون رو توی دهنم حس کردم
بعد از لبام دل کند و رف سراغ گردن و مارک های پررنگی گذاشت
تا رسید به سینه هام دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم و شروع به ناله کردن کردم
_آفرین بیبی همینجوری به خوشحال کردن ددیت ادامه بده
بعد از اینکه با نیپلام بازی کرد اومد پایین تر تا رسید به پوصتیم
چنگی زد و شورتمو درآورد و دیکشو روی پوصتیم تنظیم کرد و خیلی آروم واردم کرد
جیمین صبر کرد تا به سایزش عادت کنم اولش درد داشت ولی بعد از عادت کردم درد جاشو داد به لذت
شروع کرد به ضربه های آرومی زدن
+ امممم... تند تر ددی
_ مطمئنی؟
+اره
فکر کردم میخواد یکم تند تر انجامش بده ولی خیلی عمیق و محکم ضربه میزد
از درد چنگی به کاناپه زدم
_گفتم دردت میگیره
+نه ادامه بده
_آهههه... این تنگ بودنت منو بیشتر تحریک میکنه بیب
(صبح)
از خواب که بیدار شدم جیمین نبود
رفتم طبقه پایین دست و صورتم رو شستم و نشستم سر میز
لیوان قهوه رو برداشتم و یواش شروع کردم به خوردن
(علامت خدمتکار¥)
+ اجوما جیمین کجا رفته؟
¥ارباب برای کنفرانس به شرکت پدرشون رفتن
+ اوه آره الان یادم اومد دیشب میخواست کنترل رو ازم بگیره....
ما دیشب چیکار کردیم😳
با به یاد آوردن دیشب قهوه افتاد توی حلقم و به سرفه افتادم
¥حالتون خوبه
+ا.. آره خوبم
صبر کن ببنیم دیشب... دیشب اون
+دیشب اون توم خالی کردددد(با داد)
........
#فیک #جیمین #bts
ببخشید چون تازگیا کم خوابیدم الان به شدت خوابم میاد برای همین کم نوشتم
Part29
جیمین شروع کرد تقلا کردن تا کنترل رو از من بگیره که افتاد روی من
فاصله ی لبامون با هم 2 سانت بود
_ا.ت میخوای این شب رو به عنوان شب اول ازدواجمون بگذرونیم؟
+نه. پس سریع از روم بلند شو
هرکاری کردم نتونستم کنارش بزنم
_ولی ا.ت من بد جوری بهت نیاز دارم
با این حرفش منم تحریک شدم
لبشو گذاشت رو لبم و مکای عمیقی زد که خون رو توی دهنم حس کردم
بعد از لبام دل کند و رف سراغ گردن و مارک های پررنگی گذاشت
تا رسید به سینه هام دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم و شروع به ناله کردن کردم
_آفرین بیبی همینجوری به خوشحال کردن ددیت ادامه بده
بعد از اینکه با نیپلام بازی کرد اومد پایین تر تا رسید به پوصتیم
چنگی زد و شورتمو درآورد و دیکشو روی پوصتیم تنظیم کرد و خیلی آروم واردم کرد
جیمین صبر کرد تا به سایزش عادت کنم اولش درد داشت ولی بعد از عادت کردم درد جاشو داد به لذت
شروع کرد به ضربه های آرومی زدن
+ امممم... تند تر ددی
_ مطمئنی؟
+اره
فکر کردم میخواد یکم تند تر انجامش بده ولی خیلی عمیق و محکم ضربه میزد
از درد چنگی به کاناپه زدم
_گفتم دردت میگیره
+نه ادامه بده
_آهههه... این تنگ بودنت منو بیشتر تحریک میکنه بیب
(صبح)
از خواب که بیدار شدم جیمین نبود
رفتم طبقه پایین دست و صورتم رو شستم و نشستم سر میز
لیوان قهوه رو برداشتم و یواش شروع کردم به خوردن
(علامت خدمتکار¥)
+ اجوما جیمین کجا رفته؟
¥ارباب برای کنفرانس به شرکت پدرشون رفتن
+ اوه آره الان یادم اومد دیشب میخواست کنترل رو ازم بگیره....
ما دیشب چیکار کردیم😳
با به یاد آوردن دیشب قهوه افتاد توی حلقم و به سرفه افتادم
¥حالتون خوبه
+ا.. آره خوبم
صبر کن ببنیم دیشب... دیشب اون
+دیشب اون توم خالی کردددد(با داد)
........
#فیک #جیمین #bts
ببخشید چون تازگیا کم خوابیدم الان به شدت خوابم میاد برای همین کم نوشتم
۶.۹k
۱۸ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.