فیک نامجون پارت ۴
که با ورود استاد و دیدن قیافه ی عصبانیش به حرفات خاتمه دادی و رفتی ساکت سر جات نشستی به محض نشستنت سوال های پی در پی لیا شروع شد
لیا : ا.ت چرا استاد عصبانی شد ؟ چرا انقد سوهو بهت میچسبه ؟ چرا همش داری با سوهو پچ پچ می کنی ؟ چرا....
ا.ت پرید وسط حرفش
ا.ت : وای یکی یکی سوال کن
لیا : ببخشید ☺️
ا.ت : ببین جواب سوالات پیش من نیست فقط سوال اخرتو میتونم جواب بدم
لیا : خب بگو دیگه
ا.ت : سوهو میگه ازم خوشش میاد
لیا : برگاممممممممم😮😯😲 این همه دخترای دانشگاه دنبال سوهو هستن پس اون تورو می خواد باورم نمیشه
ا.ت : تو میگی قبول کنم
لیا : معلومه میدونی چه شانسی داری؟
ا.ت : نگاه کن شمارشم داد ایناهاش
از جیبش شماره رو در اورد
ا.ت و لیا داشتن دربارهی ا.ت و سوهو خیال پردازی میکردن و سوهو با لبخند داشت ا.ت که غرق فکر بود رو تماشا می کرد که با صدای استاد همه شروع به غر غر کردن
نامجون : فردا از دوتا فصل امتحان دارین
هانا : اما استاد ما تازه امتحان دادیم
همه جز ا.ت تاید کردن
نامجون : اما امتحان خیلی مهمه
لیون: نه لطفا
ا.ت : راست میگه
لیا : منم موافقم
ا.ت : هرکی موافقه امتحان کنسل شه دست بزنه
همه ی کلاس : 👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻
نامجون : کمتر حرف بیشتر درس
ا.ت ویو :
بلاخره وقت خونه شد داشتم وسایلم رو جمع میکردم دم در دانشگاه بودم که بارون گرفت منم ایستادم تا بارون بند بیاد بند کفشم باز بود خم شدم ببندمش که.......
شرط
❤️:۱۵
💭:۱۵
😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘
لیا : ا.ت چرا استاد عصبانی شد ؟ چرا انقد سوهو بهت میچسبه ؟ چرا همش داری با سوهو پچ پچ می کنی ؟ چرا....
ا.ت پرید وسط حرفش
ا.ت : وای یکی یکی سوال کن
لیا : ببخشید ☺️
ا.ت : ببین جواب سوالات پیش من نیست فقط سوال اخرتو میتونم جواب بدم
لیا : خب بگو دیگه
ا.ت : سوهو میگه ازم خوشش میاد
لیا : برگاممممممممم😮😯😲 این همه دخترای دانشگاه دنبال سوهو هستن پس اون تورو می خواد باورم نمیشه
ا.ت : تو میگی قبول کنم
لیا : معلومه میدونی چه شانسی داری؟
ا.ت : نگاه کن شمارشم داد ایناهاش
از جیبش شماره رو در اورد
ا.ت و لیا داشتن دربارهی ا.ت و سوهو خیال پردازی میکردن و سوهو با لبخند داشت ا.ت که غرق فکر بود رو تماشا می کرد که با صدای استاد همه شروع به غر غر کردن
نامجون : فردا از دوتا فصل امتحان دارین
هانا : اما استاد ما تازه امتحان دادیم
همه جز ا.ت تاید کردن
نامجون : اما امتحان خیلی مهمه
لیون: نه لطفا
ا.ت : راست میگه
لیا : منم موافقم
ا.ت : هرکی موافقه امتحان کنسل شه دست بزنه
همه ی کلاس : 👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻
نامجون : کمتر حرف بیشتر درس
ا.ت ویو :
بلاخره وقت خونه شد داشتم وسایلم رو جمع میکردم دم در دانشگاه بودم که بارون گرفت منم ایستادم تا بارون بند بیاد بند کفشم باز بود خم شدم ببندمش که.......
شرط
❤️:۱۵
💭:۱۵
😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘
۳.۵k
۲۱ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.