سلام سلاممم پارت چهارم فیک سانزو
لاین زمان بونتن
توضیح کوتاه: توکا به کل ناپدید شده بود مایکی سانزو دنبال توکا میگردن ولی پیداش نمیکنن توکا هم رفته هوکایدو و صندوق دار هتل شده زندگیه خوبیم داره یه دوست پسر کره ای به نام مینهو داره(اسم ژاپنی بلد نیستم)
داره خیلیم خوشحاله*-*
مایکی: کوکوووووو*داد*
کوکو: بله
مایکی: ببینم توکا رو پیدا کردی یا نه*با لحن ترسناک*
کوکو: ردش رو گرفتم مثل اینکه تویه هوکایدو هتل...(اسم هتل) کار میکنه
مایکی: بچه ها رو جمع کن میریم هوکایدو
از زبون توکا
وای خدا خسته شدم چقدر هوا گرم و شرجیهههه برای امشب قراره با مینهو برم بیرون ساحل خیلیییی خوشحالم
آنی(دوست توکا):توکا ژانممممم
توکا: هر وقت اینجوری میگی ...هیچی بابا چی میخوای آنی •-•
آنی: میگم تو ۴ یاعت از تایم کاریت مونده درسته نه؟
توکا: آره خب چطور؟
آنی: میشه من جات وایسممم+-+
توکا: چرا دقیقا
آنی: چون من رو اون شارون کثافت کراش زدممممم(یکی از همکاراشون که نزدیک توکا کار میکنه)
توکا: خیلی خری
آنی: چراااا
توکا: چون احمقی هی رو پسرا کراش میزنی سینگل به گور بدبخت ولی بازم چون دوستیم میزارم جام وایسی
آنی: مرسیییییی
خونه ی توکا
برای امشب رفتم یه دوش گرفتم اومدم بیرون من زیاد دختری نیستم که تو همچی زیاده روی کنم ساعت نزدیک ۸ بودش ۸ و نیم مینهو میاد دنبالم
لباس پوشیدم یه آرایش خیلی کوچیک کردم کفشمو پوشیدم که مینهو بهم زنگ زد
مینهو: سلام کوچولو
توکا: کوچولو عمتهههههه
مینهو: باشه باشه ببخشید بیا پایین
توی ساحل
توکا: میگم مینهو ژانم
مینهو: بله
توکا: میری بستنی بخرییی
مینهو: باشهههه
ویو توکا
مینهو رفتش بستنی بگیره وای خدا دریا تو شب با ماه و ستاره ی تو آسمون خیلی قشنگ میشد مثل یه اثر هنری بود
داشتم به آسمون نگاه میکردم که چشام سیاهی رفت
ویو مایکی
باخره تونستم پیداش کنم فرسته کوچولوم ولی متسفانه یه آشغال کنار فرشته ی منه پس...
ادمین: میدونم گند زدم فحش دادنم آزاده☺ از اونجایی که یه سری میگن مایکی به توکا برسه از یه طرف میگن سانزو به توکا برسه بگید که یا جفتشون به توکا برسن یا هیچکدوم همین دیگه پارت بعد کلا تو عمارت بنتنه اگه نظر ندید خودم داستانو جلو میبرم☺ حمایت کنیددددد پارت بعد یازده تا لایک میخواد
توضیح کوتاه: توکا به کل ناپدید شده بود مایکی سانزو دنبال توکا میگردن ولی پیداش نمیکنن توکا هم رفته هوکایدو و صندوق دار هتل شده زندگیه خوبیم داره یه دوست پسر کره ای به نام مینهو داره(اسم ژاپنی بلد نیستم)
داره خیلیم خوشحاله*-*
مایکی: کوکوووووو*داد*
کوکو: بله
مایکی: ببینم توکا رو پیدا کردی یا نه*با لحن ترسناک*
کوکو: ردش رو گرفتم مثل اینکه تویه هوکایدو هتل...(اسم هتل) کار میکنه
مایکی: بچه ها رو جمع کن میریم هوکایدو
از زبون توکا
وای خدا خسته شدم چقدر هوا گرم و شرجیهههه برای امشب قراره با مینهو برم بیرون ساحل خیلیییی خوشحالم
آنی(دوست توکا):توکا ژانممممم
توکا: هر وقت اینجوری میگی ...هیچی بابا چی میخوای آنی •-•
آنی: میگم تو ۴ یاعت از تایم کاریت مونده درسته نه؟
توکا: آره خب چطور؟
آنی: میشه من جات وایسممم+-+
توکا: چرا دقیقا
آنی: چون من رو اون شارون کثافت کراش زدممممم(یکی از همکاراشون که نزدیک توکا کار میکنه)
توکا: خیلی خری
آنی: چراااا
توکا: چون احمقی هی رو پسرا کراش میزنی سینگل به گور بدبخت ولی بازم چون دوستیم میزارم جام وایسی
آنی: مرسیییییی
خونه ی توکا
برای امشب رفتم یه دوش گرفتم اومدم بیرون من زیاد دختری نیستم که تو همچی زیاده روی کنم ساعت نزدیک ۸ بودش ۸ و نیم مینهو میاد دنبالم
لباس پوشیدم یه آرایش خیلی کوچیک کردم کفشمو پوشیدم که مینهو بهم زنگ زد
مینهو: سلام کوچولو
توکا: کوچولو عمتهههههه
مینهو: باشه باشه ببخشید بیا پایین
توی ساحل
توکا: میگم مینهو ژانم
مینهو: بله
توکا: میری بستنی بخرییی
مینهو: باشهههه
ویو توکا
مینهو رفتش بستنی بگیره وای خدا دریا تو شب با ماه و ستاره ی تو آسمون خیلی قشنگ میشد مثل یه اثر هنری بود
داشتم به آسمون نگاه میکردم که چشام سیاهی رفت
ویو مایکی
باخره تونستم پیداش کنم فرسته کوچولوم ولی متسفانه یه آشغال کنار فرشته ی منه پس...
ادمین: میدونم گند زدم فحش دادنم آزاده☺ از اونجایی که یه سری میگن مایکی به توکا برسه از یه طرف میگن سانزو به توکا برسه بگید که یا جفتشون به توکا برسن یا هیچکدوم همین دیگه پارت بعد کلا تو عمارت بنتنه اگه نظر ندید خودم داستانو جلو میبرم☺ حمایت کنیددددد پارت بعد یازده تا لایک میخواد
۵.۴k
۲۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.