ماه یخی پارت ۱۸
ماه یخی پارت ۱۸
از دید راوی
میکو : راستش تعریف اژانستون رو شنیدم و اومدم و می خواستم راجب اژانستون تحقیق کنم
دازای : چرا
میکو : چون می خواستم عضو بشم تا بتونم به بقیه کمک کنم راستی می خواستم برای عذرخواهی شما رو برای همون کافه ای که می خواستید ببریم مهمون من
دازای : واقعا ( با صورت مسخره بازی )
میکو : بله
اونا رفتن کافه و کنیکیدا همونجا مونده مثل هویچ به این دوتا نگاه میکنه
چند روز بعد
دازای : تو واقعا میخوای عضو اژانس بشی
میکو : بله
دازای : پس باید بدونی یه امتحان ازت میگیرن
وقتی وارد ساختمون اژانس شدیم کنیکیدا اومد و گفت
کنیکیدا : باید بریم عجله کنید
دازای : چرا
کنیکیدا : یه حمله بهمون شده
اونا از پله ها رفتن و پشت یه میز قایم شدن
وقتی وارد اوتاق شدن یه پسر دیدن که یه دختر رو با چاقو گروگان گرفته
میکو : دازای سان میشه من برم
دازای : مگه قدرتی هم داری
میکو : بله میتونم به یه شخص یا به یه وسیله تبدیل بشم
دازای : باشه ولی حواست رو جمع کن
میکو : باشه
میکو هی جاشو با وسایل یا بقیه عوض میکرد و رفت پشت سر مجرم و دستاش رو گرفت و زدش زمین
از دید راوی
میکو : راستش تعریف اژانستون رو شنیدم و اومدم و می خواستم راجب اژانستون تحقیق کنم
دازای : چرا
میکو : چون می خواستم عضو بشم تا بتونم به بقیه کمک کنم راستی می خواستم برای عذرخواهی شما رو برای همون کافه ای که می خواستید ببریم مهمون من
دازای : واقعا ( با صورت مسخره بازی )
میکو : بله
اونا رفتن کافه و کنیکیدا همونجا مونده مثل هویچ به این دوتا نگاه میکنه
چند روز بعد
دازای : تو واقعا میخوای عضو اژانس بشی
میکو : بله
دازای : پس باید بدونی یه امتحان ازت میگیرن
وقتی وارد ساختمون اژانس شدیم کنیکیدا اومد و گفت
کنیکیدا : باید بریم عجله کنید
دازای : چرا
کنیکیدا : یه حمله بهمون شده
اونا از پله ها رفتن و پشت یه میز قایم شدن
وقتی وارد اوتاق شدن یه پسر دیدن که یه دختر رو با چاقو گروگان گرفته
میکو : دازای سان میشه من برم
دازای : مگه قدرتی هم داری
میکو : بله میتونم به یه شخص یا به یه وسیله تبدیل بشم
دازای : باشه ولی حواست رو جمع کن
میکو : باشه
میکو هی جاشو با وسایل یا بقیه عوض میکرد و رفت پشت سر مجرم و دستاش رو گرفت و زدش زمین
۲.۷k
۲۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.