سناریو اسکیز:وقتی توی بغلشون لم دادی و اونم میخواد بلند ش
سناریو اسکیز:وقتی توی بغلشون لم دادی و اونم میخواد بلند شه ولی نمیزاری
چان: نسبت به بدن خودش و تو بدن تو براش هیچی نبود و زیاد سنگین نبودی لبخندی میزنه و روی موهاتو مبوسه
چان: راحتی مادام؟
نگاهتو بهش میدی و با لبخند سرتو تکون میدی
اونم برات لبخند پر از ارامشی میزنه
و سرشو فرو میبره تو گردنت...
لینو: بیخیال ا.ت..کار دارم
با لحن بچه گونه ای گفتی
ا.ت؛ کارات مهمتر از زنته؟!
برای لحنت خنده ای کرد
لینو؛بازم که این لحن..ا.تتتت
پوزخندی زدی و برگشتی پاهاتو دور کمرش گذاشتی و دستاتو هم دور گردنش حلقه کردی
و بازم با همون لحن گفتی
ا.ت: چیکار کنم که نری؟
لینو:اوممم شاید یه بوسه
لبخندی زدیو
لباتو روی لباش گذاشتی اونم دستشو دور کمرت حلقه کرد و بدنتو به خودش نزدیک تر کرد.
چانگبین:بغلش داشتی فیلم مورد علاقتو تماشا میکردی اما چون خسته بودی همونجا خوابت برده بود
چانگبین:ا.ت..پاشو میخوام برم دوش بگیرم..
خبری ازت نبود
چانگبین:ا.ت؟
خم شد و دید خیلی ناز و کیوت خوابت برده
از دلش نیومد بیدارت کنه پس مجبور شد همونجوری بمونهواخرشم اونم روی کاناپه خوابش برد
هیونجین: از وقتی که تو بغلش لم داده بودی همش گردنتو میبوسید و هرازگاهی هم میگفت عاشقتم
با دقت زیاد حواست به تلوزیون بود که هیونجین با بوسه دیگش که ابدار بود باعث شد حواست پرت بشه
ا.ت؛هیونااا بزار سریالمو ببینم
یه بوسه دیگم روی لپت گذاشت
هیونجین: نگاه کن مگه من میگم نبین؟
ا.ت:میبوسیم حواسم پرت میشه
هیونجین؛نظرت چیه بجای فیلم دیدن...یه کار بهتر انجام بدیم..؟
متعجب نگاهش کردی
ا.ت:چه کاری
با یه حرکت انداختت روی کاناپه و روت خیمه زد
خنده شیطونی زد و گف
هیونجین؛بازی ای که من بیبی صدات میزنم و توهم ددی.
هان؛ انقدر غرق تماشای تلوزیون شده بود که خودت از بغلش اومدی بیرون
فلیکس: جوجه پاشو میخوام برم دوش بگیرم
سرتو به شونش گذاشتی و به چشای گربه ایت نگاه کردی بهش
ا.ت؛نچ..
فلیکس؛چشماتو اونجوری نکن ا.ت...
ا.ت؛هوممم میکنم..
فلیکس:که اینطور
دستاشو روی ارنجات گذاشت و مدل نشستنت تغییر کرد
روبه روش روی پاهاش نشسته بودی
بدنتو نزدیک خودش کرد و صورتشو نزدیک گردنت
سرشو قرو برد گردنت
یه نفس عمیقی کشید و با صدای دیپ و مردونش گقت
فلیکس؛نظرت چیه..دوتایی بریم..حموم..هوم؟
سونگمین: سرتو رو سینش گذاشته بودی و هردو دستشو گرقته بودی جلو چشمات فیلمی که تماشا میکردین ترسناک بود و تو خیلی ترسیده بودی
البته سونگمین بدتر از تو ترسیده بود
همینجوری منتظر بودی تا صحنه ترسناکی بیاد تا دوباره دستاشو روی چشمات بزاری
همینجوری که خیره بودین به تلوزیون یهو سونگمین محکم بغل کرد و اون دستاتو گرفت و گذاشت رو چشماش
با تعجب زیاد داشتی نگاهش میکردی
ا.ت:یا...این منم که اینجوری..باید بترسمممم
اروم دستاتو اورد پایین و با چشمای لرزون نگاهت کرد
سونگمین:..مگه .. نمیگفتی میخوای ..شوگر مامیم..شی ... وظایفتو انجام بده...
ا.ت؛که اینطور
پوزخندی زدی و تلوزیون رو خاموش کردی
حالا فقط نور ماه بود که خونه رو روشن کرده بود
روی پاهای مردونش نشستی و سرتو فرو بردی به گردن سفید و برفیش.
جونگین؛ همینجوری که بغلش لم داده بودی دوتاتونم به صفحه نمایشگر لپ تاپ خیره بودین
جونگین:بیب پاشو برم اب بخورم تشنمه
ا.ت:نوچچ
روی گونشو بوسیدی و گفتی
ا.ت؛نمیزارممم..
جونگین:برای چی
ا.ت؛ دلم شیطونی میخواد
پوزخندی زد
جونگین:بعدا پشیمون نشی..خودت خواستیا
ات: نچ نمیشممم
( بله بله فردای ان شب پشیمان شدی👻😔)
چان: نسبت به بدن خودش و تو بدن تو براش هیچی نبود و زیاد سنگین نبودی لبخندی میزنه و روی موهاتو مبوسه
چان: راحتی مادام؟
نگاهتو بهش میدی و با لبخند سرتو تکون میدی
اونم برات لبخند پر از ارامشی میزنه
و سرشو فرو میبره تو گردنت...
لینو: بیخیال ا.ت..کار دارم
با لحن بچه گونه ای گفتی
ا.ت؛ کارات مهمتر از زنته؟!
برای لحنت خنده ای کرد
لینو؛بازم که این لحن..ا.تتتت
پوزخندی زدی و برگشتی پاهاتو دور کمرش گذاشتی و دستاتو هم دور گردنش حلقه کردی
و بازم با همون لحن گفتی
ا.ت: چیکار کنم که نری؟
لینو:اوممم شاید یه بوسه
لبخندی زدیو
لباتو روی لباش گذاشتی اونم دستشو دور کمرت حلقه کرد و بدنتو به خودش نزدیک تر کرد.
چانگبین:بغلش داشتی فیلم مورد علاقتو تماشا میکردی اما چون خسته بودی همونجا خوابت برده بود
چانگبین:ا.ت..پاشو میخوام برم دوش بگیرم..
خبری ازت نبود
چانگبین:ا.ت؟
خم شد و دید خیلی ناز و کیوت خوابت برده
از دلش نیومد بیدارت کنه پس مجبور شد همونجوری بمونهواخرشم اونم روی کاناپه خوابش برد
هیونجین: از وقتی که تو بغلش لم داده بودی همش گردنتو میبوسید و هرازگاهی هم میگفت عاشقتم
با دقت زیاد حواست به تلوزیون بود که هیونجین با بوسه دیگش که ابدار بود باعث شد حواست پرت بشه
ا.ت؛هیونااا بزار سریالمو ببینم
یه بوسه دیگم روی لپت گذاشت
هیونجین: نگاه کن مگه من میگم نبین؟
ا.ت:میبوسیم حواسم پرت میشه
هیونجین؛نظرت چیه بجای فیلم دیدن...یه کار بهتر انجام بدیم..؟
متعجب نگاهش کردی
ا.ت:چه کاری
با یه حرکت انداختت روی کاناپه و روت خیمه زد
خنده شیطونی زد و گف
هیونجین؛بازی ای که من بیبی صدات میزنم و توهم ددی.
هان؛ انقدر غرق تماشای تلوزیون شده بود که خودت از بغلش اومدی بیرون
فلیکس: جوجه پاشو میخوام برم دوش بگیرم
سرتو به شونش گذاشتی و به چشای گربه ایت نگاه کردی بهش
ا.ت؛نچ..
فلیکس؛چشماتو اونجوری نکن ا.ت...
ا.ت؛هوممم میکنم..
فلیکس:که اینطور
دستاشو روی ارنجات گذاشت و مدل نشستنت تغییر کرد
روبه روش روی پاهاش نشسته بودی
بدنتو نزدیک خودش کرد و صورتشو نزدیک گردنت
سرشو قرو برد گردنت
یه نفس عمیقی کشید و با صدای دیپ و مردونش گقت
فلیکس؛نظرت چیه..دوتایی بریم..حموم..هوم؟
سونگمین: سرتو رو سینش گذاشته بودی و هردو دستشو گرقته بودی جلو چشمات فیلمی که تماشا میکردین ترسناک بود و تو خیلی ترسیده بودی
البته سونگمین بدتر از تو ترسیده بود
همینجوری منتظر بودی تا صحنه ترسناکی بیاد تا دوباره دستاشو روی چشمات بزاری
همینجوری که خیره بودین به تلوزیون یهو سونگمین محکم بغل کرد و اون دستاتو گرفت و گذاشت رو چشماش
با تعجب زیاد داشتی نگاهش میکردی
ا.ت:یا...این منم که اینجوری..باید بترسمممم
اروم دستاتو اورد پایین و با چشمای لرزون نگاهت کرد
سونگمین:..مگه .. نمیگفتی میخوای ..شوگر مامیم..شی ... وظایفتو انجام بده...
ا.ت؛که اینطور
پوزخندی زدی و تلوزیون رو خاموش کردی
حالا فقط نور ماه بود که خونه رو روشن کرده بود
روی پاهای مردونش نشستی و سرتو فرو بردی به گردن سفید و برفیش.
جونگین؛ همینجوری که بغلش لم داده بودی دوتاتونم به صفحه نمایشگر لپ تاپ خیره بودین
جونگین:بیب پاشو برم اب بخورم تشنمه
ا.ت:نوچچ
روی گونشو بوسیدی و گفتی
ا.ت؛نمیزارممم..
جونگین:برای چی
ا.ت؛ دلم شیطونی میخواد
پوزخندی زد
جونگین:بعدا پشیمون نشی..خودت خواستیا
ات: نچ نمیشممم
( بله بله فردای ان شب پشیمان شدی👻😔)
۲۲.۳k
۰۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.