تو مرا آزردی که خودم کوچ کنم از شهرت تو خیالت راحت می روم از قلبت می شوم دور ترین خاطره در شب هایت تو به من می خندی و به خود می گویی: باز می آید و می سوزد از این عشق ولی برنمی گردم، نه می روم آنجا که دلی بهر دلی تب دارد عشق زیباست و حرمت دارد
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.