kooki👿
🍊part 22🍊
🍇kooki🍇
محکم بغلش کردم
یهو.... نامجون اومد داخل اتاق
من لخت بودم خیلی خجالت کشیدم
کوک با اینکه خودش هم لخت بود من رو بغل کرد که معلوم نشه لختم
ه.ی:نامجونا اینجا چیکار میکنی
نامجون:صدای ناله هات کل خونه رو پر کرده
نامجون:جونگ کوک خیلی تند پیش نمیری
کوک:نامجون تو هم داری منحرف میشی داشتم ماساژش میدادم
نامجون:والا من شک دارم
ه.ی:در مورد چی صحبت میکنید
نامجون:کوک قدرش رو بدون اونقد آدم پاکیه که نمیدونه در مورد چی حرف میزنیم
ه.ی:نامجون من هنوز لختما
نامجون:ای وای ببخشید خوب بخوابید
یهو جین اومد داخل
نامجون جین رو حل داد و گفت هووش ه.ی لباس تنش نیست
وای گندش بزنه یهو همه پسرا اومدن داخل
تا نامجون اومد تذکر بده همشون من رو دیده بودن
داد زدم بسه دیگه شب بخیررر
همه از اتاق رفتن بیرون
کوک:بیبیم عصبیه؟
ه.ی:نه خوبم
کوک بغلم کرد و خوابمون برد
......
تا پارت بعد بابای🍌💛
Faitying baby💜🦄
🍇kooki🍇
محکم بغلش کردم
یهو.... نامجون اومد داخل اتاق
من لخت بودم خیلی خجالت کشیدم
کوک با اینکه خودش هم لخت بود من رو بغل کرد که معلوم نشه لختم
ه.ی:نامجونا اینجا چیکار میکنی
نامجون:صدای ناله هات کل خونه رو پر کرده
نامجون:جونگ کوک خیلی تند پیش نمیری
کوک:نامجون تو هم داری منحرف میشی داشتم ماساژش میدادم
نامجون:والا من شک دارم
ه.ی:در مورد چی صحبت میکنید
نامجون:کوک قدرش رو بدون اونقد آدم پاکیه که نمیدونه در مورد چی حرف میزنیم
ه.ی:نامجون من هنوز لختما
نامجون:ای وای ببخشید خوب بخوابید
یهو جین اومد داخل
نامجون جین رو حل داد و گفت هووش ه.ی لباس تنش نیست
وای گندش بزنه یهو همه پسرا اومدن داخل
تا نامجون اومد تذکر بده همشون من رو دیده بودن
داد زدم بسه دیگه شب بخیررر
همه از اتاق رفتن بیرون
کوک:بیبیم عصبیه؟
ه.ی:نه خوبم
کوک بغلم کرد و خوابمون برد
......
تا پارت بعد بابای🍌💛
Faitying baby💜🦄
۳۱.۱k
۱۵ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.