دختر شیطان پارت 7

ادامه پارت قبل:
آممممم خب رسیدین خونه یه مایکی اینا البته آقابزرگ مایکی ران و ریندو رو از یقه گرفت بیرون کردنشون آممممم به هر حال که الان در حال توبیخ شدنیم هی هی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مایکی: به خدا فقط قرار بود یه دعوای ساده باشه ولی از اونجایی که من خیلی خوبم ایزانا رو راهی بیمارستان کردم و یه عضو جدید تو گنگم دارم هی هی
ایزانا: زارت تو فقط 5 ثانیه دیرتر از من به چوخ رفتی زر نزن
ریلین مثلا یواشکی: د خفه شین لاشخورا هه هه به خدا دارن زر موفت میزنن
* بعد از یه کتک مفصل خوردن *
مایکی: بریم دوریاکی بخوریمممممــــــــــ...
ریلین: آرهههههــــــــــــــ البته قبلش یه سوال ران و ریندو چی شدن من که تا رفتیم داخل رفتم مستراب...
ایزانا: رفتن به پناه خدا فعلا بریم یه چی بخوریم چن وقته باهم غذا نخوردیم؟

مایکی: درحالی که محو بوی تایاکی های تو یه مغازه ها شده بود گفت: دوریاکی سال...
ایزانا: تو مایکی رو ببر که هنوز که هنوزه پس کله ای اوجی ساما گیجش کرده
من برم این دوتا کله زردکو پیدا کنم
ایزانا: ناندهههههــــــــــــ میخوای منو با این قاتل دوریاکی تنها بزاری؟
ریلین: آره...