وقتی به عنوان خواهر ۱۳ سالشون از دستشون فرار میکنی اعضا م
وقتی به عنوان خواهر ۱۳ سالشون از دستشون فرار میکنی اعضا مافیان
#استری_کیدز #سناریو
#درخواستی
چان؛ ات فکر کردی..*نفس عمیق* میتونی از دستم در بری؟! هرجا بری من پیدات میکنم*خنده
لینو: *پوزخندی میزنه* ینی انقدر از برادرت میترسی کوچولو؟
چانگبین: نفس عمیقی میکشه*
چانگبین: کجا با این عجله؟!
هیونجین؛ ات تو خواهرمی..و بیشتر از هرکسی دوستش دارم چطور تونستی فکر کنی که بهت اسیب میزنم!؟(بغض)
هان: شاید بی رحم باشم و دستمو به خون الودع کنم اما مطمئن باش کاری باهات نمیکنم!
فلیکس؛ شاید به یک تنبیه نیاز داری هوم؟*صدای دیپش گفت* .. شایدم به یک..درس؟!
سونگمین: ات..* دستاتو میگیرع و به چشم های اشکیت نگاه میکنه لبخند کمرنگی میزنه* مطمین باش کاری باهات ندارم..فقط ازت مواظبت میکنم باشه..؟
جونگین: .. * ایشون نشسته داره فکر میکنه که چجوری بیارتت خونه* .. براش لباسای صورتی بگیرم؟ خوراکیای مورد علاقشو بخرم؟ ببرمش کنسرت گروه مورد علاقش؟ سفر؟ و.. این داستان ادامه دارد...
#استری_کیدز #سناریو
#درخواستی
چان؛ ات فکر کردی..*نفس عمیق* میتونی از دستم در بری؟! هرجا بری من پیدات میکنم*خنده
لینو: *پوزخندی میزنه* ینی انقدر از برادرت میترسی کوچولو؟
چانگبین: نفس عمیقی میکشه*
چانگبین: کجا با این عجله؟!
هیونجین؛ ات تو خواهرمی..و بیشتر از هرکسی دوستش دارم چطور تونستی فکر کنی که بهت اسیب میزنم!؟(بغض)
هان: شاید بی رحم باشم و دستمو به خون الودع کنم اما مطمئن باش کاری باهات نمیکنم!
فلیکس؛ شاید به یک تنبیه نیاز داری هوم؟*صدای دیپش گفت* .. شایدم به یک..درس؟!
سونگمین: ات..* دستاتو میگیرع و به چشم های اشکیت نگاه میکنه لبخند کمرنگی میزنه* مطمین باش کاری باهات ندارم..فقط ازت مواظبت میکنم باشه..؟
جونگین: .. * ایشون نشسته داره فکر میکنه که چجوری بیارتت خونه* .. براش لباسای صورتی بگیرم؟ خوراکیای مورد علاقشو بخرم؟ ببرمش کنسرت گروه مورد علاقش؟ سفر؟ و.. این داستان ادامه دارد...
۲۳.۷k
۱۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.