²✨️𝐓𝐡𝐞 𝐛𝐫𝐢𝐠𝐡𝐭𝐞𝐬𝐭 𝐬𝐭𝐚𝐫✨️
_من زخمی ئم بیشتر از از نچه فکر کنی زخمی ئم سنجاقک!فکر نمیکنم دیگه جونی برای امیدوار بودن داشته باشم
+اما من فکر نمیکنم زخمی بودن مانعی برای امیدوار بودن باشه.تو هنوزم سرپایی پسر!پس هنوزم امید هست من اینجا میمونم و خورشید رو نشونت میدم
باریستا:خیلی خوش اومدین آقایون چی میل دارین؟
تهیونگ:سلام خانوم یه موکا لطفا هیونگ تو چی میخوری؟
جونگکوک:آبمیوه دارین؟
باریستا:بله
جونگکوک:یه آب هویج ممنون
باریستا:حتما تشریف داشته باشید
*
تهیونگ:هیونگ فکر کنم خودت یه نفره میتونی مزرعه هویجو خشک کنی
جونگکوک:مگه سهم تورو خوردم آخه
تهیونگ:نه.
جونگکوک:حتما تو خوبی چس کلاس!من موکا میخوام*اداشو در میاره*سگ موکا میخوره آخه
یه مرد رهگذر که موکا دستشه:نگاه جهنمی*
جونگکوک وتهیونگ:در تلاش برای نخندین *
جونگکوک:خب هیونگ حالا که آبرومو بردی حالت بهتره؟دلت خنک شد؟
تهیونگ:نمیدونی چقد وقتی ضایع میشی روانم تازه میشه جئون
جونگکوک:میرم از اتاقم گوشیمو بیارم
باریستا:بفرمایین موکا واسه شماست؟
تهیونگ:برا منه
باریستا:اوه بفرماید موسیو.و آب هویج؟
جونگکوک:میادو میشینه*برای مزرعه خشک کن ئه*چشم غره به تهیونگ
باریستا:جانم؟
جونگکوک:هیچی گفتم که برای منه
باریستا:بفرما بانی.نوش جان آقایون
*
جونگکوک:چطور بود کیم
تهیونگ:خوشمزه بود دختره کارشو بلده
جونگکوک:وات؟خوردیش؟
تهیونگ:چکار باید میکردم؟خب خوردنی واسه خوردنه دیگه
جونگکوک:کی وقت کردی تو که همش وردست من بودی؟!
تهیونگ:جلو چشم خودت خوردم جئون اسکلی؟
جونگکوک:بخدا اگه من دیده باشم فردا مامانت بیاد شکایت کنه من بی تقصیرم نگه با رفیق ناباب گشتی
تهیونگ:کوک یه جور میگی انگار ماری جوانا کشیدم یه موکا بود دیگه
جونگکوک:فاک.تو داری درباره موکا حرف میزنی؟
تهیونگ:پس درباره چی حرف میزنم؟
جونگکوک:من دختره رو میگفتم روانی
تهیونگ:خنده بی پایان*فکر کنم شیش ماهی میشد اینجور نخندیده بودم
جونگکوک:برو به عمت بخند مرتیکه
تهیونگ:حتما پسر عمه حتما تو لیست کارام قرارش میدم
جونگکوک:وای یادم نبود عمت مادرمه...بیخیال به هرحال منم بدم نمیاد به زندایی م بخندم
تهیونگ:برسم خونه حتما بهش میگم انقد دوسش داری
جونگکوک:اینکارو بکن تهیونگ هردو مونو باهم تحویل شرخرا میده
تهیونگ:آره از وقتی کاراته تدریس میکنه من دیگه دست از استخونام شستم
جونگکوک:درواقع دیگه استخون تو نیستن استخون اونان
تهیونگ:روز خوش همکار ساعت کاری شروع شده
جونگکوک:به پیشنهادم فکرکن تهیونگ دختر بدی به نظر نمیاد به یه نفر نیازداری که کمکت کنه هیونگ
تهیونگ:من خوبم کوک...واقعا حالم خوبه فقط یکم آشفته م..فکر کنم اگه برم باشگاه یا یه برنامه ورزشی روتینم از این روزمرگی دربیاد در کل مرسی که به فکر بودی اما خوبم
جونگکوک:امیدوارم...به هرحال بهش فکرکن
اینم دومیش
+اما من فکر نمیکنم زخمی بودن مانعی برای امیدوار بودن باشه.تو هنوزم سرپایی پسر!پس هنوزم امید هست من اینجا میمونم و خورشید رو نشونت میدم
باریستا:خیلی خوش اومدین آقایون چی میل دارین؟
تهیونگ:سلام خانوم یه موکا لطفا هیونگ تو چی میخوری؟
جونگکوک:آبمیوه دارین؟
باریستا:بله
جونگکوک:یه آب هویج ممنون
باریستا:حتما تشریف داشته باشید
*
تهیونگ:هیونگ فکر کنم خودت یه نفره میتونی مزرعه هویجو خشک کنی
جونگکوک:مگه سهم تورو خوردم آخه
تهیونگ:نه.
جونگکوک:حتما تو خوبی چس کلاس!من موکا میخوام*اداشو در میاره*سگ موکا میخوره آخه
یه مرد رهگذر که موکا دستشه:نگاه جهنمی*
جونگکوک وتهیونگ:در تلاش برای نخندین *
جونگکوک:خب هیونگ حالا که آبرومو بردی حالت بهتره؟دلت خنک شد؟
تهیونگ:نمیدونی چقد وقتی ضایع میشی روانم تازه میشه جئون
جونگکوک:میرم از اتاقم گوشیمو بیارم
باریستا:بفرمایین موکا واسه شماست؟
تهیونگ:برا منه
باریستا:اوه بفرماید موسیو.و آب هویج؟
جونگکوک:میادو میشینه*برای مزرعه خشک کن ئه*چشم غره به تهیونگ
باریستا:جانم؟
جونگکوک:هیچی گفتم که برای منه
باریستا:بفرما بانی.نوش جان آقایون
*
جونگکوک:چطور بود کیم
تهیونگ:خوشمزه بود دختره کارشو بلده
جونگکوک:وات؟خوردیش؟
تهیونگ:چکار باید میکردم؟خب خوردنی واسه خوردنه دیگه
جونگکوک:کی وقت کردی تو که همش وردست من بودی؟!
تهیونگ:جلو چشم خودت خوردم جئون اسکلی؟
جونگکوک:بخدا اگه من دیده باشم فردا مامانت بیاد شکایت کنه من بی تقصیرم نگه با رفیق ناباب گشتی
تهیونگ:کوک یه جور میگی انگار ماری جوانا کشیدم یه موکا بود دیگه
جونگکوک:فاک.تو داری درباره موکا حرف میزنی؟
تهیونگ:پس درباره چی حرف میزنم؟
جونگکوک:من دختره رو میگفتم روانی
تهیونگ:خنده بی پایان*فکر کنم شیش ماهی میشد اینجور نخندیده بودم
جونگکوک:برو به عمت بخند مرتیکه
تهیونگ:حتما پسر عمه حتما تو لیست کارام قرارش میدم
جونگکوک:وای یادم نبود عمت مادرمه...بیخیال به هرحال منم بدم نمیاد به زندایی م بخندم
تهیونگ:برسم خونه حتما بهش میگم انقد دوسش داری
جونگکوک:اینکارو بکن تهیونگ هردو مونو باهم تحویل شرخرا میده
تهیونگ:آره از وقتی کاراته تدریس میکنه من دیگه دست از استخونام شستم
جونگکوک:درواقع دیگه استخون تو نیستن استخون اونان
تهیونگ:روز خوش همکار ساعت کاری شروع شده
جونگکوک:به پیشنهادم فکرکن تهیونگ دختر بدی به نظر نمیاد به یه نفر نیازداری که کمکت کنه هیونگ
تهیونگ:من خوبم کوک...واقعا حالم خوبه فقط یکم آشفته م..فکر کنم اگه برم باشگاه یا یه برنامه ورزشی روتینم از این روزمرگی دربیاد در کل مرسی که به فکر بودی اما خوبم
جونگکوک:امیدوارم...به هرحال بهش فکرکن
اینم دومیش
۱.۸k
۲۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.