p25
از زبان جی:
داشتیم با استاد مبرفتیم که ....نه امکان نداره
____
یونی و جین؟
واقعا که ...یونی تو همجا چرا باید باشه
داشت با عشوه با جین حرف میزد
که با صدای شیلیک به خودم اومدم
استا به همشکن شیلیک زد
هنه جمع شدن به جز یونی و جین رفتن اونطرف (بچه ها کوک اونارو ندید)
جیمین:خب بچه ها همتون برین لباساتون رو بپوشینین و بیاین
___
کوک:خب گایز همتون دیدین که چطوری استاد پارکتون رو بهچوخ دادم
جیمین:دروغ میگه
کوک:😂😂
جیمین:(چشم غره ای میره)
کوک:بچه ها تو این بازی گروه پارک کاملا حذف شد و تو اخر فهمیدیم که از گروه من فقط من و جیرال موندیم
و الانم یه جایزه ای باید بهش بدیم
جیمین:چی میخوای جیرال
جی:من....من میخوام برم جنگل هوسی
جیمین:جیرال!
جی:چیه خب من اینو میخوام
کوک:مشکلی نیس... میبرمت
جی:و واقعا استاد؟
کوک:اره برو حاظرشو
جیرال میره داخل چادر تا حاظر بشه
جیمین:کوک!میدونی اون فقط
کوک:عاشق انسان غیر موجود شده
جیمین:خب ...پس چرا میبریش
کوک:تا مطمئن بشه که کسی به نام سوهو نیستش....جیمین ..ما استادشیم باید بهش کمک کنیم الان اون تو سن بچه منه
جیمین:دیگه زیادم جر نده
کوک:😂😂
جی:بریم استاد
کوک:بریم عزیزم....خب بچه ها تا ما بیایم باید هرچی پارک میگه گوش کنین به سلامت
*کوک و جیرال میرن به خیابون
کوک:خب جیرال کجاس اون جنگل
جیرال:اون وقتی از جنگل قبلی که بودیم رد میشدیم بود
کوک:پس بریم جنگل قبلی
از زبان کوک:
با جیرال رفتیم جنگل قبلیمون و از درختا رفتیم تو
کوک:مطمئنی جنگل هوسی هستش؟
جی:اره
کوک:باشه
از زبان جی:
رفتیم داخل جنگل هیچی مبود به جز صدای پرنده ها و کلاغا
جی:این ...این سنگ..... داریم نزدیک کلبه میشیمممممم ارهههه
کوک:ها؟
جی:بریم
جیدست کوک رو میگیره و میدوئه سمت جلو که یه کلوبه میبینه ولی رنگش قرمز بود(قبلی چوبی و قهوه ای بود)
جی:حتما....رنگش کرده
کوک:ها
جی:بیا بیا استاد بریم
از زبان کوک:
در رو زدم کسی جواب نداد در رو کمی باز کردم چراغا روشن بود ولی کسی نبود کامل در رو باز کردم که
جی:میدونستم😀
تا پارت بعد 😁❤❤❤ مرسی به حاطر همه همایتا دوستون دارم و برا همین شرط نمیزارم اگه قشنگ لابک کنین شب میزارم اگه نه 😐خودتون فهمیدین😁👍
داشتیم با استاد مبرفتیم که ....نه امکان نداره
____
یونی و جین؟
واقعا که ...یونی تو همجا چرا باید باشه
داشت با عشوه با جین حرف میزد
که با صدای شیلیک به خودم اومدم
استا به همشکن شیلیک زد
هنه جمع شدن به جز یونی و جین رفتن اونطرف (بچه ها کوک اونارو ندید)
جیمین:خب بچه ها همتون برین لباساتون رو بپوشینین و بیاین
___
کوک:خب گایز همتون دیدین که چطوری استاد پارکتون رو بهچوخ دادم
جیمین:دروغ میگه
کوک:😂😂
جیمین:(چشم غره ای میره)
کوک:بچه ها تو این بازی گروه پارک کاملا حذف شد و تو اخر فهمیدیم که از گروه من فقط من و جیرال موندیم
و الانم یه جایزه ای باید بهش بدیم
جیمین:چی میخوای جیرال
جی:من....من میخوام برم جنگل هوسی
جیمین:جیرال!
جی:چیه خب من اینو میخوام
کوک:مشکلی نیس... میبرمت
جی:و واقعا استاد؟
کوک:اره برو حاظرشو
جیرال میره داخل چادر تا حاظر بشه
جیمین:کوک!میدونی اون فقط
کوک:عاشق انسان غیر موجود شده
جیمین:خب ...پس چرا میبریش
کوک:تا مطمئن بشه که کسی به نام سوهو نیستش....جیمین ..ما استادشیم باید بهش کمک کنیم الان اون تو سن بچه منه
جیمین:دیگه زیادم جر نده
کوک:😂😂
جی:بریم استاد
کوک:بریم عزیزم....خب بچه ها تا ما بیایم باید هرچی پارک میگه گوش کنین به سلامت
*کوک و جیرال میرن به خیابون
کوک:خب جیرال کجاس اون جنگل
جیرال:اون وقتی از جنگل قبلی که بودیم رد میشدیم بود
کوک:پس بریم جنگل قبلی
از زبان کوک:
با جیرال رفتیم جنگل قبلیمون و از درختا رفتیم تو
کوک:مطمئنی جنگل هوسی هستش؟
جی:اره
کوک:باشه
از زبان جی:
رفتیم داخل جنگل هیچی مبود به جز صدای پرنده ها و کلاغا
جی:این ...این سنگ..... داریم نزدیک کلبه میشیمممممم ارهههه
کوک:ها؟
جی:بریم
جیدست کوک رو میگیره و میدوئه سمت جلو که یه کلوبه میبینه ولی رنگش قرمز بود(قبلی چوبی و قهوه ای بود)
جی:حتما....رنگش کرده
کوک:ها
جی:بیا بیا استاد بریم
از زبان کوک:
در رو زدم کسی جواب نداد در رو کمی باز کردم چراغا روشن بود ولی کسی نبود کامل در رو باز کردم که
جی:میدونستم😀
تا پارت بعد 😁❤❤❤ مرسی به حاطر همه همایتا دوستون دارم و برا همین شرط نمیزارم اگه قشنگ لابک کنین شب میزارم اگه نه 😐خودتون فهمیدین😁👍
۳۴.۶k
۰۶ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.