ادامه فیک.....
ادامه فیک.....
آت:صبح روز بعد رفتم پیش دوستم و همچیو واسش تعریف کردم که اسمش(یون جی)بود.
یون جی:بابا ته و ولش اون اصن تورو دوست نداره.
آت:باید چیکار کنم؟
یون جی:باید دلشون بدست بیاری
آت:آخه چجوری؟؟
یون جی:براش دلبری کن
آت:چطوری:
یون جی:نمیدونم ولی دلبری کن.
(صبح روز بعد)
آت:میرم اتاقشو پر از گلای رز قشنگ میکنم!
چند ساعت بعد!!
آت:اخیش تموم شد
ته:داشتم میرفتم تو اتاقم که یهو با یک صحنه مواجه شدم!
ته:میدونم که کار آت(درحال زن زدن به آت)
ته:الو.ابنا چیه آت(داد)
آت:دوستشون نداری؟
ته:معلومه که نه
آت:تلفونو از روش قطع کردم چون نمیخواستم دیگه چیزی بشنوم!
اگه خوشتون اومد حتما تو کامنتا بگید تا پارت دیگشو بزارم💋❤️
آت:صبح روز بعد رفتم پیش دوستم و همچیو واسش تعریف کردم که اسمش(یون جی)بود.
یون جی:بابا ته و ولش اون اصن تورو دوست نداره.
آت:باید چیکار کنم؟
یون جی:باید دلشون بدست بیاری
آت:آخه چجوری؟؟
یون جی:براش دلبری کن
آت:چطوری:
یون جی:نمیدونم ولی دلبری کن.
(صبح روز بعد)
آت:میرم اتاقشو پر از گلای رز قشنگ میکنم!
چند ساعت بعد!!
آت:اخیش تموم شد
ته:داشتم میرفتم تو اتاقم که یهو با یک صحنه مواجه شدم!
ته:میدونم که کار آت(درحال زن زدن به آت)
ته:الو.ابنا چیه آت(داد)
آت:دوستشون نداری؟
ته:معلومه که نه
آت:تلفونو از روش قطع کردم چون نمیخواستم دیگه چیزی بشنوم!
اگه خوشتون اومد حتما تو کامنتا بگید تا پارت دیگشو بزارم💋❤️
۶.۰k
۲۵ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.