فیک : فصل دوم ٫فقط من،فقط تو
پارت :10
تهیونگ
در رو باز کردم ک دیدم ی گلدون بزرگ جلومه و ی جفت دست کوشولو گرفتتشون همینطوری ب این صحنه فوق العاده کیوت محو بودم ک
ات : یاااا
ک سریع از سر راه کنار رفتم ک ات داخل اومد
و گلدون رو گوشه اتاق کنار پنجره گذاشت
وقتی روش رو برگردوند همراهش ریزش تمام برگای من شد
خب ... خدایا ی من این دختر محشرهههه
خوبه تا اینجا ندزدیدنش
و برای داشتن ش واسه هزارمین بار خدارو شکر کردم ک همچین فرشته ای رو ب من بخشیده
( «خب حالاااا ی گردان دختر اینجا نشسته ها 🤧»)
ک تا اومدم حرف بزنم
تهیونگ: آ..آ...
ات : هوم؟
تهیونگ: ات ات تو....
ات : من؟
تهیونگ: کی گفت اینطوری خوشگل کنی ها ؟
ات ک جا خورد
تهیونگ: خب نمیگی نگات میکنن ها
نگو
نگو ک
با این وضع رفتی خریددددد
ات ک حول کرده بود با دستش. موهاش رو ب پشت گوشش انداخت و لبش رو گزید
ات : خب
ات
ی کم شیطونی ک چیزی نمیشه میشه نه نه باباااا
ات : ات اتفاقا ی چند تا درخواست داشتم وای چ داف....
تهیونگ چشماش رو بست و انگشت اشاره ش رو بالا آورد
تهیونگ : فقطططط الان جز گفتن شخصیت ظاهری اون فرد و مکانی ک بودی چیزی نشنوم
ات : نوچ نوچ آخه خیلی خوشگل بود میترسم بکشیش
تهیونگ: اوکی من تمام اون دوربین خراب شده رو چک میکنم
ات : هی هی شوخی کردم
تهیونگ : اوه پس خانم کیم شوخی کردن هم بلده اوکی
و دستش رو داخل جیب شلوارش گذاشت و کم کم ب جلو قدم برمیداشت ک ات هم با قدم های تهیونگ ب عقب میرفت ک با پنجره برخورد کرد و ب زمین خیره شد ک تهیونگ فاصله شون رو ب صفر رسوند و ........
تهیونگ خیلی آروم کنار گوش ات زمزمه کرد
تهیونگ: خ خیلی خوشگل شدی پرنسسم
رنگ موهات هم مثل دریا رنگشون کردی نمیگی توی موج هاش غرق بشم هوم؟
ک ات هیچ حرفی نزد و ب زمین خیره بود
ته: وقتی انقد بهت نزدیکم نباید ب زمین خیره بشی
ات ک یاد اتفاق بین تهیونگ و لیا افتاد یهو بغضش گرفت و با سختی گفت
ات: دلیلی نمیبینم نگات کنم
تهیونگ دستش رو زیر چونه ات قرار میده و
ات مقاومت میکردو ب صورت ته نگاه نمیکرد
ات : ن ات تو دوباره گول نمیخوری هرگززززز د انقد محکم نزن قلب لعنتی همش بخاطر توان لعنتییییه( تو دلش)
(« د خب ی نگا کن الان شر میشه پدصگ»)
تهیونگ ک داشت عصبی میشد
تهیونگ : این کارات چ معنی داره
نگام کن اتتت
ات .....
تهیونگ : نگام نمیکنی نه؟
ات ....
ک تهیونگ با دستش محکم ب شیشه پنجره
پشت سر ات میکوبه ک مساوی میشه با خورد شدنشون
ک ات جیغ بلندی کشید
ات : چیکار میکنیی( با جیغ )
تهیونگ: اینو تو باید بگی ( داد)
ات : ب چ دلیلی باید نگات کنم در حالی ک همین دیشب لیا رو بوسیدی و گفتی ک ازش ممنونی بخاطر اینکه وارد زندگیت شده هااااا بازی دادن آدما حال میده نه آقای کیم تهیونگ نههه( همراه جیغ .داد .و پرتاب کردن وسیله ب این ور اونور🚶)
تهیونگ : چ چی!
و ات با عجله از اتاق خارج شد و ......
شرط پارت بعد: 111تا لایک و کامنت بدون تکرار.
تهیونگ
در رو باز کردم ک دیدم ی گلدون بزرگ جلومه و ی جفت دست کوشولو گرفتتشون همینطوری ب این صحنه فوق العاده کیوت محو بودم ک
ات : یاااا
ک سریع از سر راه کنار رفتم ک ات داخل اومد
و گلدون رو گوشه اتاق کنار پنجره گذاشت
وقتی روش رو برگردوند همراهش ریزش تمام برگای من شد
خب ... خدایا ی من این دختر محشرهههه
خوبه تا اینجا ندزدیدنش
و برای داشتن ش واسه هزارمین بار خدارو شکر کردم ک همچین فرشته ای رو ب من بخشیده
( «خب حالاااا ی گردان دختر اینجا نشسته ها 🤧»)
ک تا اومدم حرف بزنم
تهیونگ: آ..آ...
ات : هوم؟
تهیونگ: ات ات تو....
ات : من؟
تهیونگ: کی گفت اینطوری خوشگل کنی ها ؟
ات ک جا خورد
تهیونگ: خب نمیگی نگات میکنن ها
نگو
نگو ک
با این وضع رفتی خریددددد
ات ک حول کرده بود با دستش. موهاش رو ب پشت گوشش انداخت و لبش رو گزید
ات : خب
ات
ی کم شیطونی ک چیزی نمیشه میشه نه نه باباااا
ات : ات اتفاقا ی چند تا درخواست داشتم وای چ داف....
تهیونگ چشماش رو بست و انگشت اشاره ش رو بالا آورد
تهیونگ : فقطططط الان جز گفتن شخصیت ظاهری اون فرد و مکانی ک بودی چیزی نشنوم
ات : نوچ نوچ آخه خیلی خوشگل بود میترسم بکشیش
تهیونگ: اوکی من تمام اون دوربین خراب شده رو چک میکنم
ات : هی هی شوخی کردم
تهیونگ : اوه پس خانم کیم شوخی کردن هم بلده اوکی
و دستش رو داخل جیب شلوارش گذاشت و کم کم ب جلو قدم برمیداشت ک ات هم با قدم های تهیونگ ب عقب میرفت ک با پنجره برخورد کرد و ب زمین خیره شد ک تهیونگ فاصله شون رو ب صفر رسوند و ........
تهیونگ خیلی آروم کنار گوش ات زمزمه کرد
تهیونگ: خ خیلی خوشگل شدی پرنسسم
رنگ موهات هم مثل دریا رنگشون کردی نمیگی توی موج هاش غرق بشم هوم؟
ک ات هیچ حرفی نزد و ب زمین خیره بود
ته: وقتی انقد بهت نزدیکم نباید ب زمین خیره بشی
ات ک یاد اتفاق بین تهیونگ و لیا افتاد یهو بغضش گرفت و با سختی گفت
ات: دلیلی نمیبینم نگات کنم
تهیونگ دستش رو زیر چونه ات قرار میده و
ات مقاومت میکردو ب صورت ته نگاه نمیکرد
ات : ن ات تو دوباره گول نمیخوری هرگززززز د انقد محکم نزن قلب لعنتی همش بخاطر توان لعنتییییه( تو دلش)
(« د خب ی نگا کن الان شر میشه پدصگ»)
تهیونگ ک داشت عصبی میشد
تهیونگ : این کارات چ معنی داره
نگام کن اتتت
ات .....
تهیونگ : نگام نمیکنی نه؟
ات ....
ک تهیونگ با دستش محکم ب شیشه پنجره
پشت سر ات میکوبه ک مساوی میشه با خورد شدنشون
ک ات جیغ بلندی کشید
ات : چیکار میکنیی( با جیغ )
تهیونگ: اینو تو باید بگی ( داد)
ات : ب چ دلیلی باید نگات کنم در حالی ک همین دیشب لیا رو بوسیدی و گفتی ک ازش ممنونی بخاطر اینکه وارد زندگیت شده هااااا بازی دادن آدما حال میده نه آقای کیم تهیونگ نههه( همراه جیغ .داد .و پرتاب کردن وسیله ب این ور اونور🚶)
تهیونگ : چ چی!
و ات با عجله از اتاق خارج شد و ......
شرط پارت بعد: 111تا لایک و کامنت بدون تکرار.
۱۱۲.۳k
۱۲ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۳۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.