رمان *همسایه دوست داشتنی من*
#همسایه_دوست_داشتنی_من!
#part2
با صدای زنگ در خونه عصبی بلند شدم
اخه کدوم خری ساعت 8 صب میاد دم خونه بقیهههه
با موهای ژولیده و همون سو. تین تنم
و شورتک کوتا رفدم دم در
یهو درو باز کردم: چتههه روانی دستتو گذاشتی رو زنگگگگ
چشامو ب صورتش دوختم عه این همون پسره دیروزه ت پله ها دیدم
جالبههه: چیههه؟؟؟
سعی میکرد خندشو نگه دار
ی نگاهی ب خودم کردم
موهام کوتا. بود پسرونه ولی یکمی بسته میشد
با کش ت دستم بستم: امرتون؟
+خبب من همسایه رو ب رویی شمام
_ب تخمم
در خونه پسره باز شد و دوستش نگاهی ب من کرد: جونننن چ لیدی جذابییی
+کوک گمشو تو
انگشت فاکمو اوردم بالا
درو محکم کوبیدم و رفدم ت تخت
سرمو گذاشتم رو بالشت
ب سع نرسیده خابم برد
....
با صدا خروس پریدم از خواب
اخه دختره خر این چ زنگیه گذاشتی رو گوشیت
سامی بود
ایکون سبزو رو کشیدم این ور.تماس وصل شد
_چیمیگی؟
+لیدی مگ امشب بابا مهمونی دعوتت نکرد؟
_من نمیام
با صدا بابا عصبی شدم
+ت گو خوردی دختره خراب
_گمشو مرتیکه عوضیی
گوشیو قط کردم
سامی دوباره زنگ زد
گذاشتمش ت لیست سیاه کنار بابا
ب سمت حموم رفدم و ی دوش گرفدم
در حد 5 مین
اومدم بیرون ی تیپ پسرانه زدم
(عکسشو میزارم)
گوشیمو همرا سوییچ موتورم برداشتم و ب سمت پارکینگ رفدم
وقتی از در خارج شدم همزمان با من هفتا پسر با 5 تا دختر از در روبه رویی ریختن بیرون
تلفنم زنگ خورد از بچه های دانشگاه بود امروز وقت ارایشگا داشتم
موهام بلند شده بود میخاسدم دوباره بزنم
با این تیپی ک زده بودم
کل دخترا خیره شده بودن بهم
بدون محل گذاشتن بهشون کلید اسانسور رو فشار دادم
هم اسانسور اومد اون قم عجوج مجوجم ریختن داخل
ب راحتی داشتم له میشدم
یکی از دخترا اومد سمتم و خودشو چسبوند بهم
یکی از اون پسرا ک بلند بود و چهار شونه همونی ک امروز صب دیدمش
دست دختررو کشید و زیر گوشش چیزی گفت
اسانسور رسید پارکینگ
همه پیاده شدن ب سمت موتورم رفتن
سوار شدم کلاه کاسکتمو گذاشتم و روشن کردم با ی گاز از جا کنده شدم
#part2
با صدای زنگ در خونه عصبی بلند شدم
اخه کدوم خری ساعت 8 صب میاد دم خونه بقیهههه
با موهای ژولیده و همون سو. تین تنم
و شورتک کوتا رفدم دم در
یهو درو باز کردم: چتههه روانی دستتو گذاشتی رو زنگگگگ
چشامو ب صورتش دوختم عه این همون پسره دیروزه ت پله ها دیدم
جالبههه: چیههه؟؟؟
سعی میکرد خندشو نگه دار
ی نگاهی ب خودم کردم
موهام کوتا. بود پسرونه ولی یکمی بسته میشد
با کش ت دستم بستم: امرتون؟
+خبب من همسایه رو ب رویی شمام
_ب تخمم
در خونه پسره باز شد و دوستش نگاهی ب من کرد: جونننن چ لیدی جذابییی
+کوک گمشو تو
انگشت فاکمو اوردم بالا
درو محکم کوبیدم و رفدم ت تخت
سرمو گذاشتم رو بالشت
ب سع نرسیده خابم برد
....
با صدا خروس پریدم از خواب
اخه دختره خر این چ زنگیه گذاشتی رو گوشیت
سامی بود
ایکون سبزو رو کشیدم این ور.تماس وصل شد
_چیمیگی؟
+لیدی مگ امشب بابا مهمونی دعوتت نکرد؟
_من نمیام
با صدا بابا عصبی شدم
+ت گو خوردی دختره خراب
_گمشو مرتیکه عوضیی
گوشیو قط کردم
سامی دوباره زنگ زد
گذاشتمش ت لیست سیاه کنار بابا
ب سمت حموم رفدم و ی دوش گرفدم
در حد 5 مین
اومدم بیرون ی تیپ پسرانه زدم
(عکسشو میزارم)
گوشیمو همرا سوییچ موتورم برداشتم و ب سمت پارکینگ رفدم
وقتی از در خارج شدم همزمان با من هفتا پسر با 5 تا دختر از در روبه رویی ریختن بیرون
تلفنم زنگ خورد از بچه های دانشگاه بود امروز وقت ارایشگا داشتم
موهام بلند شده بود میخاسدم دوباره بزنم
با این تیپی ک زده بودم
کل دخترا خیره شده بودن بهم
بدون محل گذاشتن بهشون کلید اسانسور رو فشار دادم
هم اسانسور اومد اون قم عجوج مجوجم ریختن داخل
ب راحتی داشتم له میشدم
یکی از دخترا اومد سمتم و خودشو چسبوند بهم
یکی از اون پسرا ک بلند بود و چهار شونه همونی ک امروز صب دیدمش
دست دختررو کشید و زیر گوشش چیزی گفت
اسانسور رسید پارکینگ
همه پیاده شدن ب سمت موتورم رفتن
سوار شدم کلاه کاسکتمو گذاشتم و روشن کردم با ی گاز از جا کنده شدم
۲.۸k
۰۷ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.