عاشق خسته ( پارت 24)
جیمین : سوهیون و خبر کنید
نامجون :الان بهش خبر میدم
سوهیون : قرص خورده؟
جیمین : قرص؟
سوهیون : اوهوم.... ولی معلوم نیست چی خورده
جیمین : چرا باید قرص بخوره
تهیونگ : معلوم نیست؟ برای اینکه از تو فرار کنه
جیمین : تهیونگ میشه چرت و پرت تحویل من ندی
جیهوپ :میشه خفه شید؟جفتتون
سوهیون نمیتونی قرصارو از توی معدش در بیاری؟
سوهیون : باید معدشو شستشو بدم
جیهوپ :خوبه... پس انجام بده
سوهیون شروع به شستشوی معده ی یونا کرد
بعد از دو ساعت کارش تموم شد و یونا تقریبا داشت بهوش میومد
انگشتاش تکون میخوردن، بعد از چند دقیقه بهدش اومد و گیج به بقیه نگاه میکرد
جیمین بیرون وایساده بود چون میدونست اگر بره داخل قطعا یونا رو میکشه
یونا : چ.... چرا همتون ج.. جمع شدین اینجا
نامجون : یونا چرا قرص خوردی
یونا :ها؟
جیمین خیلی عصبی بود و وقتی صدای یونا رو شنید با عصبانیت و رگهای بیرون زده از گردنش وارد اتاق شد
جیمین : بیدار شد!
تهیونگ : جیمین عصبی نشو
جیمین : چرا منو عصبی میکنی یونا
مگه چی اینجا کم داری که میخواستی خودکشی کنی
یونا : چی؟
جیمین : رو اعصاب من راه نرو، میگم چرا میخواستی خودکشی کنی
یونا : جیمین چی داری میگی بره خودت
جیمین : سعی کن خونسرد نباشی چون این خونسردیت داره عصبانیم میکنه
یونا : من...
جیمین : تو چی... بگو
یونا :من نمیخواستم خودکشی کنم
جیمین : پس برای اینکارت چه دلیلی داری؟
یونا : خب من به خاطر اینکه کارای خونه رو انجام دادم خسته شده بودمو خوابم میومد، ولی به خاطر درد کمرم نتونستم بخوابم، خب مجبور شدم مسکن بخورم دیگه
جیمین :میدونی اگر زودتر نفهمیده بودیم میمردی
یونا: من فقط خوردم که بخوابم
جیمین : چطور میتونی انقد نسبت به جونت بی تفاوت باشی
تهیونگ :جیمین بسه دیگه
جیهوپ : حالا اشتباه کرده، اشکال نداره
جین :راس میگه، مهم اینکه که الان زندس
جیمین :آخه شماها چی میفهمین
جیهوپ :فک کنم بیشتر از تو میفهمیم
یونا : بابا بسه دیگه جیمین
کلافم کردی، دیگه واقعا نمیدونم چجوری باید تحملت کنم
یه هفتس اومدم اینجا ولی به اندازه ی یه سال پیرم کردی
جیمین : تو لیاقت محبت نداری
یونا : مگه ازت خواستم بهم محبت کنی؟
تهیونگ : بسه بچه ها
کوک : چخبره اینجا
جیمین : تو برو بخواب کاری نداشته باش
کوک :.......
نامجون :الان بهش خبر میدم
سوهیون : قرص خورده؟
جیمین : قرص؟
سوهیون : اوهوم.... ولی معلوم نیست چی خورده
جیمین : چرا باید قرص بخوره
تهیونگ : معلوم نیست؟ برای اینکه از تو فرار کنه
جیمین : تهیونگ میشه چرت و پرت تحویل من ندی
جیهوپ :میشه خفه شید؟جفتتون
سوهیون نمیتونی قرصارو از توی معدش در بیاری؟
سوهیون : باید معدشو شستشو بدم
جیهوپ :خوبه... پس انجام بده
سوهیون شروع به شستشوی معده ی یونا کرد
بعد از دو ساعت کارش تموم شد و یونا تقریبا داشت بهوش میومد
انگشتاش تکون میخوردن، بعد از چند دقیقه بهدش اومد و گیج به بقیه نگاه میکرد
جیمین بیرون وایساده بود چون میدونست اگر بره داخل قطعا یونا رو میکشه
یونا : چ.... چرا همتون ج.. جمع شدین اینجا
نامجون : یونا چرا قرص خوردی
یونا :ها؟
جیمین خیلی عصبی بود و وقتی صدای یونا رو شنید با عصبانیت و رگهای بیرون زده از گردنش وارد اتاق شد
جیمین : بیدار شد!
تهیونگ : جیمین عصبی نشو
جیمین : چرا منو عصبی میکنی یونا
مگه چی اینجا کم داری که میخواستی خودکشی کنی
یونا : چی؟
جیمین : رو اعصاب من راه نرو، میگم چرا میخواستی خودکشی کنی
یونا : جیمین چی داری میگی بره خودت
جیمین : سعی کن خونسرد نباشی چون این خونسردیت داره عصبانیم میکنه
یونا : من...
جیمین : تو چی... بگو
یونا :من نمیخواستم خودکشی کنم
جیمین : پس برای اینکارت چه دلیلی داری؟
یونا : خب من به خاطر اینکه کارای خونه رو انجام دادم خسته شده بودمو خوابم میومد، ولی به خاطر درد کمرم نتونستم بخوابم، خب مجبور شدم مسکن بخورم دیگه
جیمین :میدونی اگر زودتر نفهمیده بودیم میمردی
یونا: من فقط خوردم که بخوابم
جیمین : چطور میتونی انقد نسبت به جونت بی تفاوت باشی
تهیونگ :جیمین بسه دیگه
جیهوپ : حالا اشتباه کرده، اشکال نداره
جین :راس میگه، مهم اینکه که الان زندس
جیمین :آخه شماها چی میفهمین
جیهوپ :فک کنم بیشتر از تو میفهمیم
یونا : بابا بسه دیگه جیمین
کلافم کردی، دیگه واقعا نمیدونم چجوری باید تحملت کنم
یه هفتس اومدم اینجا ولی به اندازه ی یه سال پیرم کردی
جیمین : تو لیاقت محبت نداری
یونا : مگه ازت خواستم بهم محبت کنی؟
تهیونگ : بسه بچه ها
کوک : چخبره اینجا
جیمین : تو برو بخواب کاری نداشته باش
کوک :.......
۱۵.۸k
۲۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.