مافیای جذاب من
پارت ۱۰
ا/ت ویو
تام میخواست لباسم رو در بیاره که....
یهو پرد شد اونور
بلند شدم دیدم جیمین روی تامه و داره میزنش
ا/ت: جیمین ولش کن
جیمین: برو اونور
تا جایی که میتونست زدش بعدشم دستم و گرفت و رفتیم
سوار ماشینش شدیم و راه افتادیم
ا/ت: هی داری کجا میبریم
جیمین: امشب خونه من میمونی اون خونه تو بلده و میتونه بیاد اونجا
ا/ت: ولی من نمیخوام بیام اونجا
جیمین: فقط امشب اونجا میمونی فهمیدی
ا/ت: باشه فهمیدم
رسیدیم خونه جیمین
پیاده شدیم و رفتیم تو
ا/ت: جیمین من به لونا میگم امشب نمیام خونه
جیمین: فقط نگو اینجا میمونی
ا/ت: باشه
زنگ زدم به لونا
ا/ت: الو سلام لونا خوبی
لونا: ا/ت کجایی چرا نمیای خونه
ا/ت: من یکی از دوستای قدیمیم رو دیدم بیرون شب پیش ون میمونم
لونا: اوههه باشه فعلا
ا/ت: فعلا خدافظ
قطع کردم
جیمین: خب حالا بیا بریم بخوابیم دیره
ا/ت: چی؟ بخوابیم؟ 😳
جیمین: اره امشب پیش من میخوابی
ا/ت: من نمیخوام پیش تو بخوابم میشه تو همون اتاقی بخوابم که وقتی اینجا بودم اونجا میخوابیدم
جیمین: نه اون اتاق رو جمع کردیم و الان تنها اتاق اماده اتاق منه
ا/ت:.....
دستم رو گرفت و برد بالا
یه تخت دو نفره اونجا بود
ا/ت: جیمین یه سوال بپرسم
جیمین: بپرس
ا/ت: تو شبا دخترا رو میاری اینجا باهاشون.....
جیمین: اره یعنی نه. قبلا اینکارو میکردم ولی الان نه
ا/ت: اومممم اوکی ولیی... نکنه منو اوردی اینجا بلایی سرم بیاری منو از دست تام نجات دادی بعدش میخوای خودتـ...*ترسیده
جیمین: هی دختره منحرف کاریت ندارم نترس چقدر منحرفی تو ولی.... اگه تحریکم کنی ممکنه انجامش بدم
ا/ت: ایش من میرم تو حال رو مبل میخوابم
میخواستم برم بیرون که دستم رو کشید و انداختم رو تخت
ا/ت: چیکار میـ....
جیمین: هیشـشـــش ساکت باش یه کلمه هم حرف نزن
یهو لباش و گذاشت رو لبام و مشغول بوسیدنم شد
تقلا میکردم و سعی میکردم ازش جدا شم که محکم لبم رو گاز گرفت و مجبور شدم باهاش همکاری کنم
بعد چند دقیقه از هم جدا شدیم
هر دوتامون نفس نفس میزدیم
جیمین بهم نگاه کرد
کلم و انداخته بودم پایین و هیچی نمیگفتم
جیمین: خوشت اومد؟
ا/ت:.....
جیمین: هی خجالت نکش سرتو بیار بالا ببینمت
سرم و همینجور انداخته بودم پایین و هیچی نگفتم
جیمین: هی سرتو بیار بالا
اروم سرمو اوردم بالا
جیمین: افرین خوبه
اومد سمت گوشم
جیمین: میدونی من کسای زیادی رو بوسیدم ولی هیچ کدوشمون لباش مثل تو خوشمزه نبود دارم تحریک میشم کاری باهات بکنم....
ا/ت: هی چی میگی بگیر بخواب
گرفتم رو تخت خوابیدم جیمینم اومد اونورم خوابید
پشتم و کردم بهش و خوابیدم
اونم از پشت بغلم کرد و خوابید
.....
ادامه توی پارت بعد....
::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
ا/ت ویو
تام میخواست لباسم رو در بیاره که....
یهو پرد شد اونور
بلند شدم دیدم جیمین روی تامه و داره میزنش
ا/ت: جیمین ولش کن
جیمین: برو اونور
تا جایی که میتونست زدش بعدشم دستم و گرفت و رفتیم
سوار ماشینش شدیم و راه افتادیم
ا/ت: هی داری کجا میبریم
جیمین: امشب خونه من میمونی اون خونه تو بلده و میتونه بیاد اونجا
ا/ت: ولی من نمیخوام بیام اونجا
جیمین: فقط امشب اونجا میمونی فهمیدی
ا/ت: باشه فهمیدم
رسیدیم خونه جیمین
پیاده شدیم و رفتیم تو
ا/ت: جیمین من به لونا میگم امشب نمیام خونه
جیمین: فقط نگو اینجا میمونی
ا/ت: باشه
زنگ زدم به لونا
ا/ت: الو سلام لونا خوبی
لونا: ا/ت کجایی چرا نمیای خونه
ا/ت: من یکی از دوستای قدیمیم رو دیدم بیرون شب پیش ون میمونم
لونا: اوههه باشه فعلا
ا/ت: فعلا خدافظ
قطع کردم
جیمین: خب حالا بیا بریم بخوابیم دیره
ا/ت: چی؟ بخوابیم؟ 😳
جیمین: اره امشب پیش من میخوابی
ا/ت: من نمیخوام پیش تو بخوابم میشه تو همون اتاقی بخوابم که وقتی اینجا بودم اونجا میخوابیدم
جیمین: نه اون اتاق رو جمع کردیم و الان تنها اتاق اماده اتاق منه
ا/ت:.....
دستم رو گرفت و برد بالا
یه تخت دو نفره اونجا بود
ا/ت: جیمین یه سوال بپرسم
جیمین: بپرس
ا/ت: تو شبا دخترا رو میاری اینجا باهاشون.....
جیمین: اره یعنی نه. قبلا اینکارو میکردم ولی الان نه
ا/ت: اومممم اوکی ولیی... نکنه منو اوردی اینجا بلایی سرم بیاری منو از دست تام نجات دادی بعدش میخوای خودتـ...*ترسیده
جیمین: هی دختره منحرف کاریت ندارم نترس چقدر منحرفی تو ولی.... اگه تحریکم کنی ممکنه انجامش بدم
ا/ت: ایش من میرم تو حال رو مبل میخوابم
میخواستم برم بیرون که دستم رو کشید و انداختم رو تخت
ا/ت: چیکار میـ....
جیمین: هیشـشـــش ساکت باش یه کلمه هم حرف نزن
یهو لباش و گذاشت رو لبام و مشغول بوسیدنم شد
تقلا میکردم و سعی میکردم ازش جدا شم که محکم لبم رو گاز گرفت و مجبور شدم باهاش همکاری کنم
بعد چند دقیقه از هم جدا شدیم
هر دوتامون نفس نفس میزدیم
جیمین بهم نگاه کرد
کلم و انداخته بودم پایین و هیچی نمیگفتم
جیمین: خوشت اومد؟
ا/ت:.....
جیمین: هی خجالت نکش سرتو بیار بالا ببینمت
سرم و همینجور انداخته بودم پایین و هیچی نگفتم
جیمین: هی سرتو بیار بالا
اروم سرمو اوردم بالا
جیمین: افرین خوبه
اومد سمت گوشم
جیمین: میدونی من کسای زیادی رو بوسیدم ولی هیچ کدوشمون لباش مثل تو خوشمزه نبود دارم تحریک میشم کاری باهات بکنم....
ا/ت: هی چی میگی بگیر بخواب
گرفتم رو تخت خوابیدم جیمینم اومد اونورم خوابید
پشتم و کردم بهش و خوابیدم
اونم از پشت بغلم کرد و خوابید
.....
ادامه توی پارت بعد....
::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
۱۵.۸k
۲۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.