رویای من . پارت 29
کوک: سلام جونگهی
جونگهی: سلام ، کاری داشتی؟
کوک: اره ، میگم میتونی به جینا زنگ بزنی ؟ امروز این سوک زنگ زد ب جینا که اشتی کنن اما جینا قبول نکرد
میشه تو باهاش حرف بزنی؟
جونگهی: اره حتما
کوک: ممنون
گوشی رو قطع کردم
امیدوارم حد اقل جونگهی بتونه کاری کنه
رفتم و برای خودم نودل درست کردم
که دیدم جونگهیه
رفتم سراغ گوشیم سریع برداشتم و جواب دادم
کوک: چییی شدد ؟ راضی ششدد؟
جونگهی: فعلا نمیتونم بهت چیزی بگم اما فردا بعد از دانشگاه بیاید کافه بغلی
کوک: چرا؟
جونگهی : کاری نداشته باش فقط با این سوک بیا
کوک:اها باشه
گوشی رو قطع کردم و رفتم نودلم رو خوردم
شب شده بود
رفتم پیش این سوک رو تخت
و خوابیدم
( پرش زمانی ب فردا )
( این سوک )
ساعت 8 بیدار شدم . ساعت 9 باید میفرتیم دانشگاه . خمیازه ای کشیدم
این سوک : هووفف ...
یاااا کوک توو اینجایییییی
پرتش کردم پایین
کوک: اییی باز چیشده ... مشکلیه؟ هووفف کمرمم( با حالت خواب الودگی و عصبانی )
این سوک : وویییی ببخشید ... خوبی؟
کوک: اهه نهه
این سوک : میخوای ماساژت بدمم؟
کوک : اره
اومدم پایین
رفتم کمرش رو ماساژ بدم
کوک: ن دیگه لباسم رو در بیار اینجوری ک فایده نداره
این سوک : یاااا نه همینجوری ماساژت میدم
کوک : خودم درش میارم
لباسش رو در اورد
این سوک : چشمام رو بستم ... وایی نه
کوک: حالا ماساژ بده
اروم دستام رو اوردم جلو . چشمام بسته بود
کوک : یاا با چشم بسته میخوای ماساژ بدی؟ خجالت نکش ( خنده )
کم کم چشام رو باز کردم . و اروم ماساژش دادم
( کوک )
جونگهی: سلام ، کاری داشتی؟
کوک: اره ، میگم میتونی به جینا زنگ بزنی ؟ امروز این سوک زنگ زد ب جینا که اشتی کنن اما جینا قبول نکرد
میشه تو باهاش حرف بزنی؟
جونگهی: اره حتما
کوک: ممنون
گوشی رو قطع کردم
امیدوارم حد اقل جونگهی بتونه کاری کنه
رفتم و برای خودم نودل درست کردم
که دیدم جونگهیه
رفتم سراغ گوشیم سریع برداشتم و جواب دادم
کوک: چییی شدد ؟ راضی ششدد؟
جونگهی: فعلا نمیتونم بهت چیزی بگم اما فردا بعد از دانشگاه بیاید کافه بغلی
کوک: چرا؟
جونگهی : کاری نداشته باش فقط با این سوک بیا
کوک:اها باشه
گوشی رو قطع کردم و رفتم نودلم رو خوردم
شب شده بود
رفتم پیش این سوک رو تخت
و خوابیدم
( پرش زمانی ب فردا )
( این سوک )
ساعت 8 بیدار شدم . ساعت 9 باید میفرتیم دانشگاه . خمیازه ای کشیدم
این سوک : هووفف ...
یاااا کوک توو اینجایییییی
پرتش کردم پایین
کوک: اییی باز چیشده ... مشکلیه؟ هووفف کمرمم( با حالت خواب الودگی و عصبانی )
این سوک : وویییی ببخشید ... خوبی؟
کوک: اهه نهه
این سوک : میخوای ماساژت بدمم؟
کوک : اره
اومدم پایین
رفتم کمرش رو ماساژ بدم
کوک: ن دیگه لباسم رو در بیار اینجوری ک فایده نداره
این سوک : یاااا نه همینجوری ماساژت میدم
کوک : خودم درش میارم
لباسش رو در اورد
این سوک : چشمام رو بستم ... وایی نه
کوک: حالا ماساژ بده
اروم دستام رو اوردم جلو . چشمام بسته بود
کوک : یاا با چشم بسته میخوای ماساژ بدی؟ خجالت نکش ( خنده )
کم کم چشام رو باز کردم . و اروم ماساژش دادم
( کوک )
۷.۲k
۰۶ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.