اشتباهی عاشق مافیا شدم p7
تهیونگ : بریممم
ویو ته
رفتیم داخل که بوی الکل و سیگار اذیت می کرد ولی بعد چند مین عادت میکردیم رفتیم یه جا پیدا کردیم نشستیم
پایان ویو ته
کوک : من میرم نوشیدنی بگیرم
سوآ : زود برگرد
ا.ت : نترس عشقتو نمیخورن ( چشم غره )
سوآ : نگاش کن ببین چه جذابه اینجا هم پر هرزه معلومه نگرانش میشم
ا.ت : ایشه
کوک : دعوا نکنین سریع برمیگردم ( برگشت سمت سوآ کفت )
عزیزم من متعلق به خودتم (چشمک )
که یهو سوآ خجالت کشید قرمز شد
تهیونگ : ( خنده ) .... برو دیگه پسر این حرفای عاشقانه رو بزار واسه بعد
....
کوک رفت
ویو ا.ت
تهیونگ کنا من نشسته بود ولی باهاش فاصله داشتم بعد چند مین کوک اومد نوشیدنی اورد خوردیم ولی بازم هوشیاریمونو داشتیم داشتم یکی دیگه میخوردم که یه پسرجذاب اومد پیشمون و کوک بغلش کرد بعد تهیونگ بغلش کرد معلوم بود همو میشناسن (اسم پسره سوجون )
سوجون : تهیونگ معرفی نمی کنی
تهیونگ : این ا.ت و اونم حالا دیگه فکنم دوست دختره کوکه سوآست ( خنده )
کوک: سوجون بیا پیش ما بشین
سوجون : باشه حتما
ویو ا.ت
نمیدونم چرا تهیونگ یهو دستشو برد دور کمرم منو به سمت خودش کشید بعد نشستیمو من به تهیونگ چسبیده بودم نمیدونم چرا اینکارو میکرد
ویو ته
نمیدونم چرا یجوری بودم وقتی سوجون ا.ت نگاه میکرد برای همین دستمو بردم دور کمر ا.ت بعد موقع نشستن اونو به خودم چسبوندم
ویو کوک ( چه ویو تو ویو شد 😂)
دیدم که سوجون همش داره به پای ا.ت نگاه میکنه منم به تهیونگ علامت دادم
ویو ته
دیدم کوک بهم علامت داد بعد به سوجون نگاه کرد وقتی سوجونو دیدم نگاش به پای ا.ت بود لعنتی این دختر با اینکه لباس باز نپوشیده بود ولی بازم چشم بقیه دنبالشه این عصبانیم میکنه
منم برای اینکه سوجون نگاه نکنه دستمو گذاشتم رو رون ا.ت
مست شده بودم با این کارم داشتم تحریک میشدم و نمیخواستم این اتفاق بیوفته ولی مجبور بودم چون هنوزم اون عوضی داشت نگاش میکرد منم کامل تحریک شده بودم
تهیونگ : ا.ت ما بریم خونه
ا.ت : باشه ( نیمه مستی )
تهیونگ : کوک ما میریم
کوک : باشه فقط تهیونگ سوآ مسته منم ادرسه خونشو نمیدونم میشه ببرمش خونم
تهیونگ : اشکال نداره الان ادرسه خونشو از ا.ت میپرسیم
( ا.ت نیمه مست بود و داشت به اطراف نگاه میکرد حواسش نبود )
کوک : عه ن ببین ا.ت مسته اذیتش نکن
تهیونگ : خو بگو میخوام دختررو ببمرم خونم چرا می پیچونی ( با خنده طعنه )
کوک: (خنده )
خدافظ
ویو ته
ا.ت داشتم میبردم که یهو وسط راه نشست
تهیونگ : عه ا.ت پاشو چی کار میکنی
ا.ت : مورچه هرو نگا کن چه نازه
تهیونگ : وا د فا.... چی میگی مورچه کجاش نازه اصن چطور این موقع شب مورچه رو دیدی تو مستی فکنم به جای من پاشو بریم
ا.ت : نننن میخوام پیشه موری بمونم
(بچه ها چون زیاد بود ارسال نمیشد بقیه رو جدا میزارم )
ویو ته
رفتیم داخل که بوی الکل و سیگار اذیت می کرد ولی بعد چند مین عادت میکردیم رفتیم یه جا پیدا کردیم نشستیم
پایان ویو ته
کوک : من میرم نوشیدنی بگیرم
سوآ : زود برگرد
ا.ت : نترس عشقتو نمیخورن ( چشم غره )
سوآ : نگاش کن ببین چه جذابه اینجا هم پر هرزه معلومه نگرانش میشم
ا.ت : ایشه
کوک : دعوا نکنین سریع برمیگردم ( برگشت سمت سوآ کفت )
عزیزم من متعلق به خودتم (چشمک )
که یهو سوآ خجالت کشید قرمز شد
تهیونگ : ( خنده ) .... برو دیگه پسر این حرفای عاشقانه رو بزار واسه بعد
....
کوک رفت
ویو ا.ت
تهیونگ کنا من نشسته بود ولی باهاش فاصله داشتم بعد چند مین کوک اومد نوشیدنی اورد خوردیم ولی بازم هوشیاریمونو داشتیم داشتم یکی دیگه میخوردم که یه پسرجذاب اومد پیشمون و کوک بغلش کرد بعد تهیونگ بغلش کرد معلوم بود همو میشناسن (اسم پسره سوجون )
سوجون : تهیونگ معرفی نمی کنی
تهیونگ : این ا.ت و اونم حالا دیگه فکنم دوست دختره کوکه سوآست ( خنده )
کوک: سوجون بیا پیش ما بشین
سوجون : باشه حتما
ویو ا.ت
نمیدونم چرا تهیونگ یهو دستشو برد دور کمرم منو به سمت خودش کشید بعد نشستیمو من به تهیونگ چسبیده بودم نمیدونم چرا اینکارو میکرد
ویو ته
نمیدونم چرا یجوری بودم وقتی سوجون ا.ت نگاه میکرد برای همین دستمو بردم دور کمر ا.ت بعد موقع نشستن اونو به خودم چسبوندم
ویو کوک ( چه ویو تو ویو شد 😂)
دیدم که سوجون همش داره به پای ا.ت نگاه میکنه منم به تهیونگ علامت دادم
ویو ته
دیدم کوک بهم علامت داد بعد به سوجون نگاه کرد وقتی سوجونو دیدم نگاش به پای ا.ت بود لعنتی این دختر با اینکه لباس باز نپوشیده بود ولی بازم چشم بقیه دنبالشه این عصبانیم میکنه
منم برای اینکه سوجون نگاه نکنه دستمو گذاشتم رو رون ا.ت
مست شده بودم با این کارم داشتم تحریک میشدم و نمیخواستم این اتفاق بیوفته ولی مجبور بودم چون هنوزم اون عوضی داشت نگاش میکرد منم کامل تحریک شده بودم
تهیونگ : ا.ت ما بریم خونه
ا.ت : باشه ( نیمه مستی )
تهیونگ : کوک ما میریم
کوک : باشه فقط تهیونگ سوآ مسته منم ادرسه خونشو نمیدونم میشه ببرمش خونم
تهیونگ : اشکال نداره الان ادرسه خونشو از ا.ت میپرسیم
( ا.ت نیمه مست بود و داشت به اطراف نگاه میکرد حواسش نبود )
کوک : عه ن ببین ا.ت مسته اذیتش نکن
تهیونگ : خو بگو میخوام دختررو ببمرم خونم چرا می پیچونی ( با خنده طعنه )
کوک: (خنده )
خدافظ
ویو ته
ا.ت داشتم میبردم که یهو وسط راه نشست
تهیونگ : عه ا.ت پاشو چی کار میکنی
ا.ت : مورچه هرو نگا کن چه نازه
تهیونگ : وا د فا.... چی میگی مورچه کجاش نازه اصن چطور این موقع شب مورچه رو دیدی تو مستی فکنم به جای من پاشو بریم
ا.ت : نننن میخوام پیشه موری بمونم
(بچه ها چون زیاد بود ارسال نمیشد بقیه رو جدا میزارم )
۸.۳k
۰۹ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.