آماده شدم و ی بادی مشکی و شلوار جین صورتی و مانتوی صورتی
آماده شدم و ی بادی مشکی و شلوار جین صورتی و مانتوی صورتی جلو باز پوشیدم کتونی هام هم سفید بود
با تارا قرار گذاشتین سر میدون همو ببینیم و با هم بریم تا سینما
تو راه ی پسره افتاده بود دنبالم و هی منو میکشید و میخواست باهام حرف بزنه اما محلش ندادم و میرفتم انگار وجود نداشت و بعد رسیدم دور میدون و تارا رو دیدم رو نیمکت نشسته و ی نیم تنه ی سفید با ی کت جین سفید و شلوار مشکی نشسته رفتم سمتش و بهش زل زدم و خودش فهمید
تارا : بریم زودددد
با تارا رفتیم و اون همچنان اومد و دقیقا هم فیلم ما و صندلی کنارمون و گرفت و من و تارا دیگه نمی دونستیم چیکار کنیم رفتیم نشستیم اون اومد کنارم نشست و هیچی نگفت وسط فیلم ( بقیش تو کامنت میترسم ویسگون پاک کنه ) بعد با تارا سریع رفتیم تو خیابون و دنبالمون اومد و هی میکشید مارو که باهامون حرف بزنه که یهو ی پسری اومد
پسر : خانوما مزاحمه ؟
مینا : بله ولی اگه یکم دیگه ادامه میده به پلیس زنگ میزنیم
پسر : ادامه بده چیه گو*ه خورده تا همین الانشم پیش رفته
مرد : چ گو*هی خوردی الان فسقلی
پسر : همین که شنیدی
یهو مرده...
با تارا قرار گذاشتین سر میدون همو ببینیم و با هم بریم تا سینما
تو راه ی پسره افتاده بود دنبالم و هی منو میکشید و میخواست باهام حرف بزنه اما محلش ندادم و میرفتم انگار وجود نداشت و بعد رسیدم دور میدون و تارا رو دیدم رو نیمکت نشسته و ی نیم تنه ی سفید با ی کت جین سفید و شلوار مشکی نشسته رفتم سمتش و بهش زل زدم و خودش فهمید
تارا : بریم زودددد
با تارا رفتیم و اون همچنان اومد و دقیقا هم فیلم ما و صندلی کنارمون و گرفت و من و تارا دیگه نمی دونستیم چیکار کنیم رفتیم نشستیم اون اومد کنارم نشست و هیچی نگفت وسط فیلم ( بقیش تو کامنت میترسم ویسگون پاک کنه ) بعد با تارا سریع رفتیم تو خیابون و دنبالمون اومد و هی میکشید مارو که باهامون حرف بزنه که یهو ی پسری اومد
پسر : خانوما مزاحمه ؟
مینا : بله ولی اگه یکم دیگه ادامه میده به پلیس زنگ میزنیم
پسر : ادامه بده چیه گو*ه خورده تا همین الانشم پیش رفته
مرد : چ گو*هی خوردی الان فسقلی
پسر : همین که شنیدی
یهو مرده...
۱۹۸
۱۵ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.