وقتی مربیش بودی پارت ۱۲

الان سه ماه از حاملگیم میگذره. امروز قراره برای تعین جنسیت بچه بریم پیش دکتر. از تخت بلند شدم دیدم تهیونگ خوابه. اروم گونشو بوسیدم.
رفتم تو اشپزخونه صبحانه درست کردم. از هرچی که عشقم دوست داره درست کردم. سفره رو چیدم. رفتم تو اتاق دیدم تهیونگ هنوز خوابه. عشقم همش سخت کار میکنه. رفتم زیر گوشش گفتم عشقم...
عشقم..... باداد برای بار سوم عشقم....... با گریه و هق هق هق هق
تهیونگ: چی شده عشقم با ترس و نگرانی؟
ا.ت خوبییییی؟ چرا جوابمو نمیدادی ترسیدم چیزیت شده باشه.
بعد بغلش کردم.
بلند شو بریم صبحانه بخوریم.
تهیونگ: عشقم گفتم به خودت فشار نیار.
ا.ت: مگه میشه برای شوهرم.... عشقم... زندگیم..... همه چیم صبحانه درست نکنم؟
تهیونگ: ا.ت داری لوسم میکنی ها بعد لباشو بوسیدم و خیلی اروم میمکیدم..... ا.ت: بجای ابنکه لبای من و بخوری برو صبحانتو بخور.. با خنده 😂
تهیونگ خیلی مظلوم گفت: باشه ناراحت و با قیافه ی کیوت
ا.ت: قهر نکن. هوففف. باشه میدونی اینجوری میکنی دلم رحم میاد.میتونی یه کوچولو لبامو......
نزاشت حرفم تموم شه که لباشو گذاشت رو لبام.
رفتیم پایین صبحانه خوردیم. اماده شدم رفتیم پیش دکتر.
خب خانم دکتر جنسیت بچه چیه؟
دکتر: بچتون نه دختره نه پسر
تهیونگ: بعنی دو جنسه هستش؟
دکتر یهو زد زیر خنده 😂
اقا یعنی بچتون دوقلو هستش یه دختر و یه پسر.
تهیونگ دست ا.ت رو بوسید .
..........................................