✨🦋✨
✨🦋✨
{عشقم بادیگارده}
[part18]
- لطفا من ترس از ارتفاع هم دارم میترسم
کارکن هواپیما: باشه باشه پس لطفاً سریعتر
[ نشان دختری که کار لوکاس نشسته بود£]
+ میبخشین
£ بله عزیزم مشکلی پیش اومده
+ بله لطفاً از سر جای من بلند شین
£ بله؟ اینجا جای منه بیا روی بیلیط هم نوشته ۹۷
+ بله درسته ولی با کارکن هواپیما هماهنگ کردم اجازه دادن
£ داری دروغ میگی میخوای بیای پیش لوکاسم بشینی مخشو بزنی
- لوکاسم؟
+ اولاً لوکاسم نه آقای لوکاس دوماً کی اجازه داده دوست پسرم رو بدزدی
- دوست پسرم؟
+ اگر بلند نشی مجبور میشم حراست رو صدا کنم
£ تو کی باشی که حراست بخوان به حرف تو گوش کنن
+ کسیم که میتونم هرچی داری و نداری رو یه تنه بخرم
£ ایششش باشه بابا بیا برو بشین دختره ی لوس
ویو لوکاس
نمیدونم چی شد فقط خنده ام گرفته بود با لبخند به لینای اعصبانی نگاه کردم
+ چیه کوکاسمممم وِوِوِوِ(اداش رو گرفت🤣)
- (لبخند)
+ چیه من داشتم تورو از یه دختر هرزه نجات میدادم
- اهوم
+ چه سریعم لوکاسمم شدی
- اره (لبخند)
+ نکنه مزاحمتون شدم؟
- نه اصلا (خنده)
- دستت چی بهتره؟
+ اره فقط خوابم میاد قرصه خواب آورم هم داشت توش
- پس استراحت کن
+ آها راستی
-هوممم
+ چطوری اینو ببندم(کمربند هواپیما رو میگه)
- این جوری
+ مرسی(خنده)
هواپیما داشت حرکت میکرد که دیدم لینا رنگش پریده آها گفته بود که از ارتفاع میترسه برای همین دستش رو گرفتم دستاش خیلی از ترس سرد شده بود و دستای لطیف و کوچیکی داشت همین جوری بهم میده شده بود و قلبم آنقدر تند میزد که انگار داشت از جا در نیومد
ویو لینا
خیلی برای حرکت هواپیما ترسیده بودم که دیدم لوکاس دستم رو گرفته با تعجب نگاش میکردم و تپش قلبم همین جوری بیشتر و بیشتر میشد
و...
#ادامه_ دارد...
{عشقم بادیگارده}
[part18]
- لطفا من ترس از ارتفاع هم دارم میترسم
کارکن هواپیما: باشه باشه پس لطفاً سریعتر
[ نشان دختری که کار لوکاس نشسته بود£]
+ میبخشین
£ بله عزیزم مشکلی پیش اومده
+ بله لطفاً از سر جای من بلند شین
£ بله؟ اینجا جای منه بیا روی بیلیط هم نوشته ۹۷
+ بله درسته ولی با کارکن هواپیما هماهنگ کردم اجازه دادن
£ داری دروغ میگی میخوای بیای پیش لوکاسم بشینی مخشو بزنی
- لوکاسم؟
+ اولاً لوکاسم نه آقای لوکاس دوماً کی اجازه داده دوست پسرم رو بدزدی
- دوست پسرم؟
+ اگر بلند نشی مجبور میشم حراست رو صدا کنم
£ تو کی باشی که حراست بخوان به حرف تو گوش کنن
+ کسیم که میتونم هرچی داری و نداری رو یه تنه بخرم
£ ایششش باشه بابا بیا برو بشین دختره ی لوس
ویو لوکاس
نمیدونم چی شد فقط خنده ام گرفته بود با لبخند به لینای اعصبانی نگاه کردم
+ چیه کوکاسمممم وِوِوِوِ(اداش رو گرفت🤣)
- (لبخند)
+ چیه من داشتم تورو از یه دختر هرزه نجات میدادم
- اهوم
+ چه سریعم لوکاسمم شدی
- اره (لبخند)
+ نکنه مزاحمتون شدم؟
- نه اصلا (خنده)
- دستت چی بهتره؟
+ اره فقط خوابم میاد قرصه خواب آورم هم داشت توش
- پس استراحت کن
+ آها راستی
-هوممم
+ چطوری اینو ببندم(کمربند هواپیما رو میگه)
- این جوری
+ مرسی(خنده)
هواپیما داشت حرکت میکرد که دیدم لینا رنگش پریده آها گفته بود که از ارتفاع میترسه برای همین دستش رو گرفتم دستاش خیلی از ترس سرد شده بود و دستای لطیف و کوچیکی داشت همین جوری بهم میده شده بود و قلبم آنقدر تند میزد که انگار داشت از جا در نیومد
ویو لینا
خیلی برای حرکت هواپیما ترسیده بودم که دیدم لوکاس دستم رو گرفته با تعجب نگاش میکردم و تپش قلبم همین جوری بیشتر و بیشتر میشد
و...
#ادامه_ دارد...
۵۸۳
۲۴ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.