بسم الله الرحمن الرحيم
بسم الله الرحمن الرحيم
دعا:
ما از دعا دور افتاده ایم. آن را دست کم گرفته ایم. خیال کرده ایم که دعا، جز آرامشی تلقینی، کارایی دیگری ندارد. اینطور نیست. دعا بسیار کارآمد است. ناشدنی ها را شدنی، و نارسیدنی ها را رسیدنی می کند. دعا، باز کردن راه اعجاز است. چه آن فراخوانی نیروهای شگرف برای تحقق خواسته هاست. دعا، خرافه نیست، حرف نیست، فعلی شدنی و کارساز است. دعا پل رابطی است میان مخلوق با خالقش. و این بدان معناست که دعا راهِ دریافت های بزرگ است. برای اینکه دعای تو بگیرد، باید در حال باشی، حضور داشته باشی. زیرا خدای زنده، حضورش در حال است. جز این باشی ارتباط برقرار نکرده ای. و برای همین است که تا کنون جواب نگرفته ای. به آیه - اُدعُونِی اَستَجِب لَکُم- دقت کن! تمام افعال آن، چه - اُدعُونِی و چه - اَستَجِب - هر دو فعل حال اند. در مفهوم آنها چیزی در گذشته یا حواله به آینده وجود ندارد. به تعبیری در این کیفیت، میان دعا، و اجابتِ آن، هیچ فاصله زمانی نیست. بَطن و ظَهر آیه اشاره به این معنا دارد که؛ فی الحال مرا بخوان، تا فی الحال اجابتت کنم. و این امری قطعی است. اگر تا کنون دعایت از اجابت محروم بوده، مشکل اینست که تو هیچگاه او را در حال نخوانده ای. دعاهایت، زبانی، ذهنی و غیر واقع بوده اند. و از آنجا که ذهن، هیچگاه در حال نیست، نمی تواند ارتباطی واقعی داشته باشد. ذهن همواره نشخوارکننده اتفاقات گذشته و موهومات آینده است. اسیر زمان است. حال آنکه دعا، امری روحی و فرا زمان است. برای اینکه روحت سخن بگوید، باید ذهنت، متوقف و ساکت شده باشد. دریاب نکته را. ارتباط با منبع هستی که خود بی زمان است، فقط در کیفیت بی زمانی محقق می شود. این اصل هماهنگی است. داستان بر سر حضور است. مسئله این نیست که خدا کجاست، او در همه حال حضور دارد، بلکه مسئله این است که تو کجایی! آیا تو هم حضور داری تا اجابتش را دریافت کنی؟!
دعا:
ما از دعا دور افتاده ایم. آن را دست کم گرفته ایم. خیال کرده ایم که دعا، جز آرامشی تلقینی، کارایی دیگری ندارد. اینطور نیست. دعا بسیار کارآمد است. ناشدنی ها را شدنی، و نارسیدنی ها را رسیدنی می کند. دعا، باز کردن راه اعجاز است. چه آن فراخوانی نیروهای شگرف برای تحقق خواسته هاست. دعا، خرافه نیست، حرف نیست، فعلی شدنی و کارساز است. دعا پل رابطی است میان مخلوق با خالقش. و این بدان معناست که دعا راهِ دریافت های بزرگ است. برای اینکه دعای تو بگیرد، باید در حال باشی، حضور داشته باشی. زیرا خدای زنده، حضورش در حال است. جز این باشی ارتباط برقرار نکرده ای. و برای همین است که تا کنون جواب نگرفته ای. به آیه - اُدعُونِی اَستَجِب لَکُم- دقت کن! تمام افعال آن، چه - اُدعُونِی و چه - اَستَجِب - هر دو فعل حال اند. در مفهوم آنها چیزی در گذشته یا حواله به آینده وجود ندارد. به تعبیری در این کیفیت، میان دعا، و اجابتِ آن، هیچ فاصله زمانی نیست. بَطن و ظَهر آیه اشاره به این معنا دارد که؛ فی الحال مرا بخوان، تا فی الحال اجابتت کنم. و این امری قطعی است. اگر تا کنون دعایت از اجابت محروم بوده، مشکل اینست که تو هیچگاه او را در حال نخوانده ای. دعاهایت، زبانی، ذهنی و غیر واقع بوده اند. و از آنجا که ذهن، هیچگاه در حال نیست، نمی تواند ارتباطی واقعی داشته باشد. ذهن همواره نشخوارکننده اتفاقات گذشته و موهومات آینده است. اسیر زمان است. حال آنکه دعا، امری روحی و فرا زمان است. برای اینکه روحت سخن بگوید، باید ذهنت، متوقف و ساکت شده باشد. دریاب نکته را. ارتباط با منبع هستی که خود بی زمان است، فقط در کیفیت بی زمانی محقق می شود. این اصل هماهنگی است. داستان بر سر حضور است. مسئله این نیست که خدا کجاست، او در همه حال حضور دارد، بلکه مسئله این است که تو کجایی! آیا تو هم حضور داری تا اجابتش را دریافت کنی؟!
۹۳۰
۰۲ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.