ماه خونین
ماه خونین
تعداد پارت معلوم نیست
بریم جلو با ادم ها فیک اشنا میشید
ویو ا.ت
با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم رفتم ی دوش چند مینی گرفتم بعد لباسم پوشیدم رفتم دانشگاه، تو راه حس میکردم یکی دنبالمه پس سریع رفتم داخل حیاط مدرسه
سر کلاس
معلم: امروز دوتا دانش اموز جدید دارم از ی جای دور امدن به سئول، کوک تهیونگ میتوننین بیاین داخل خودتونو معرفتی کنید
کوک: سلام من جئون جانگ کوک هستم امیدوارم سال خوبی کنار هم داشته باشیم
تهیونگ: سلامم من کیم تهیونگ هستم امیدوارم سال خوبی کنار هم داشته باشیم
و...
کلاس تموم شد با جولیکا امدیم بیرون
جولیکا: هعیی ا.ت دیدی
ا.ت: چیو؟!
جولیکا: بابا اون پسره جدیده تهیونگ هعیی نگات میکرد فکر کنم ازت خوشش امده (نیش خند)
ا.ت: خفه شو من از پسرا متنفرم خودتم خوب میدونی (ا.ت با ی نفر بوده که خیلی دوسش داشت اما بهش خیانت میکنه بعد اون از همه پسرا متنفر میشه)
کلاس تموم شد وسایل جمع کردم که برم خونه که با صدای جولیکا برگشتم به پشت سر دیدم جولیکا امد سمتم گفت
جولیکا: ا.ت میای امشب بریم بار؟
ا.ت: معلومه که نه اونجا جای هرزه هاست
جولیکا: ما که نمیزیم ک**بدیم میرم خوش گذرونی بیا دیگه لطفا لطفا لطفا لطفا..
ا.ت: باشه بابااا بسه میام فقط زود برگردیما
جولیکا: یسس... ها اها باشه
پرش زمانی به شب
ساعت ۶نیم بود که یهو یادم امد قرار بریم بار سریع رفتم آماده شدم ی ارایش کم کردم و...
راه افتادم به سمت بار که تو راه ی ماشین مشکی جلوم وایساد دیدم همون داش اموز جدیدس کیم تهیونگ بود
ویو تهیونگ
قرار بود نقشمونو عملی کنیم پس رفتیم به سئول تا اون دختررو ببریم پیش ارباب بزرگ
اما ی دختر اونجا بود که خیلی خشگل و کوچولو بود میدونم نباید عاشق انسان ها بشیم اما نمیشد...
شب با کوک قرار بود بریم بار صد سالی میشه که نیومدیم تو راه همون دخترو دیدم خیلی.. اون خیلی خشگل شده بود رفتم جلو و گفتم که میرسونمش مسیرمون یکی بود فکر کنم اونم میاد به همون بار.
تهیونگ: عااا خب دارین میرین بار؟
ا.ت: بله
تهیونگ: میتونم اسمتونو بدونم
ا.ت: بله اسم من ا.ت.. پاک ا.ت
تهیونگ: خشبختم منم...
ا.ت: بله میدونم
تهیونگ: عاا میتونم راحت حرف بزنم؟
ا.ت: عااا البته راحت باش
تهیونگ: ممنون، خب رسیدیم
ا. ت: خب پس من میرم دوستم منتظرمه
تهیونگ: اوکی منم کوک بیاد میام داخل
ا.ت باشه
واو خدای من اون دختر فوق العاده س من.. من عاشق ی انسان شدم باید ببینم مثل ماعه یا نه کوکم امد
ویو ا.ت
واای چقدر سوال میپرسیدا ولی خش تیپ شده بود
جولیکا: کی خش تیپ شده بود؟ اروم
ا.ت: دیونه ترسیدم کیم تهیونگ همون جدیده منو اورد تا بار اونم با کوم امده
رفتم نشستیم جولیکا غیب شده بود منم یکم مست بودن ولی بازم خوردم که دیدم تهیونگ امدسمت من و....
تعداد پارت معلوم نیست
بریم جلو با ادم ها فیک اشنا میشید
ویو ا.ت
با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم رفتم ی دوش چند مینی گرفتم بعد لباسم پوشیدم رفتم دانشگاه، تو راه حس میکردم یکی دنبالمه پس سریع رفتم داخل حیاط مدرسه
سر کلاس
معلم: امروز دوتا دانش اموز جدید دارم از ی جای دور امدن به سئول، کوک تهیونگ میتوننین بیاین داخل خودتونو معرفتی کنید
کوک: سلام من جئون جانگ کوک هستم امیدوارم سال خوبی کنار هم داشته باشیم
تهیونگ: سلامم من کیم تهیونگ هستم امیدوارم سال خوبی کنار هم داشته باشیم
و...
کلاس تموم شد با جولیکا امدیم بیرون
جولیکا: هعیی ا.ت دیدی
ا.ت: چیو؟!
جولیکا: بابا اون پسره جدیده تهیونگ هعیی نگات میکرد فکر کنم ازت خوشش امده (نیش خند)
ا.ت: خفه شو من از پسرا متنفرم خودتم خوب میدونی (ا.ت با ی نفر بوده که خیلی دوسش داشت اما بهش خیانت میکنه بعد اون از همه پسرا متنفر میشه)
کلاس تموم شد وسایل جمع کردم که برم خونه که با صدای جولیکا برگشتم به پشت سر دیدم جولیکا امد سمتم گفت
جولیکا: ا.ت میای امشب بریم بار؟
ا.ت: معلومه که نه اونجا جای هرزه هاست
جولیکا: ما که نمیزیم ک**بدیم میرم خوش گذرونی بیا دیگه لطفا لطفا لطفا لطفا..
ا.ت: باشه بابااا بسه میام فقط زود برگردیما
جولیکا: یسس... ها اها باشه
پرش زمانی به شب
ساعت ۶نیم بود که یهو یادم امد قرار بریم بار سریع رفتم آماده شدم ی ارایش کم کردم و...
راه افتادم به سمت بار که تو راه ی ماشین مشکی جلوم وایساد دیدم همون داش اموز جدیدس کیم تهیونگ بود
ویو تهیونگ
قرار بود نقشمونو عملی کنیم پس رفتیم به سئول تا اون دختررو ببریم پیش ارباب بزرگ
اما ی دختر اونجا بود که خیلی خشگل و کوچولو بود میدونم نباید عاشق انسان ها بشیم اما نمیشد...
شب با کوک قرار بود بریم بار صد سالی میشه که نیومدیم تو راه همون دخترو دیدم خیلی.. اون خیلی خشگل شده بود رفتم جلو و گفتم که میرسونمش مسیرمون یکی بود فکر کنم اونم میاد به همون بار.
تهیونگ: عااا خب دارین میرین بار؟
ا.ت: بله
تهیونگ: میتونم اسمتونو بدونم
ا.ت: بله اسم من ا.ت.. پاک ا.ت
تهیونگ: خشبختم منم...
ا.ت: بله میدونم
تهیونگ: عاا میتونم راحت حرف بزنم؟
ا.ت: عااا البته راحت باش
تهیونگ: ممنون، خب رسیدیم
ا. ت: خب پس من میرم دوستم منتظرمه
تهیونگ: اوکی منم کوک بیاد میام داخل
ا.ت باشه
واو خدای من اون دختر فوق العاده س من.. من عاشق ی انسان شدم باید ببینم مثل ماعه یا نه کوکم امد
ویو ا.ت
واای چقدر سوال میپرسیدا ولی خش تیپ شده بود
جولیکا: کی خش تیپ شده بود؟ اروم
ا.ت: دیونه ترسیدم کیم تهیونگ همون جدیده منو اورد تا بار اونم با کوم امده
رفتم نشستیم جولیکا غیب شده بود منم یکم مست بودن ولی بازم خوردم که دیدم تهیونگ امدسمت من و....
۶۴۵
۲۸ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.