سلاح سرد(پارت8)
^تهیونگ ویو^
دیدیم که همون دختره یعنی جینهو بالای پله ها وایستاده بود و به ماها نگاه میکرد تو همین حال بودیم که اروم اروم داشت از پله ها میومد پایین یهو از طرف مرده صدایی شنیدیم
مرده:لل..لط..لطفا کمکم کنید(با لحن اروم)
به جینهو دوباره نگاهی انداختم که داشت بهمون نزدیک میشد یهو دستشو برد پشت کمرش و یه اسلحه دراورد و امد وقتی رسید بهمون رو زانوش نشست و از یقه مرده گرفت تا صورتشو ببینه
جینهو:یه بار بهت گفتم ولی گوش نکردی منم به خون کسایی که حرفمو گوش نمیدن تشنم..
و اسلحه تو دستشو گذاشت رو سرمرده و .......
اره اون ماشه رو کشید باورم نمیشد یه دختر همین الان جلو چشممون یه مرد بالغ کشت!!!!!!!
درسته من خودم قاتلم ولی اینکه یه دختر اینکارو کنه برام عجیب بود!یقه مرده رو ول کرد و بلند شد و روبرومون وایستاد یه نگاه به من انداخت و یه نگاه به جونگ کوک..روصورتش چندتا از لکه های خون اون مرد معلوم بود........
*جینهو ویو*
وقتی نگاهشو ازم گرفت بیخیالش شدم ولی بعد از چند دقیقه هرچی اینور و اونور نگاه میکردم نبود!با بچه ها داشتیم حرف میزدیم که لارا(صاحب پیست)امد پیشمون و منو کشید کنار داشتیم با هم حرف میزدیم که دیدم یه مرده و کیمین وسط عمارت روبه روی هم وایستادن و مرده از یقش گرفته بود خیلی عصبی شدم نتونستم خودمو کنترل کنم از عصبانیت دستمو مشت کردم و رفتم سمتشون...
جینهو:ولش کن(عصبی)
مرده:به توچه اخه برو پی کارت فک کنم من با این امشب کار دارم
وقتی این گفت خون جلو چشممو گرفت شونه ی مرده رو هول دادم و دستش از یقه کیمین جدا کردم مرده روبروم وایستاد ..
مرده:چه غلطی کردی!!زود معذرت خواهی کن زود(عصبی)
با این حرفش یه پوزخند زدم و با مشتم محکم کوبوندم تو صورتش که از دماغش خون میومد و بهم عصبی نگاه میکرد...سمتم حمله کرد که محکم با لگد زدم تو شکمش و از در عمارت پرت شد پایین همینطور میرفتم سمت در وقتی رسیدم بالای پله ها دیدم جونگ کوک و یه نفر دیگه وایستادن پایین بعد از 1مین اروم اروم رفتم پایین و از شر مرده خلاص شدم وقتی بلند شدم به جونگ کوک نگاه میکردم که یهو با انگشتش صورتم نوازش میکرد و انگار داشت چیزی رو از روی صورتم پاک میکرد بعد از چنددقیقه یهو صورتم کشیدم و با اخم نگاهش کردم که دستم توسط یکی از پشت کشیده شد ...
کیمین:جینهو باید بریم زود باش
مینهو:جینهو زود باش سوار ماشینت شو زود(نسبتا بلند)
به خودم امدم و سوار ماشینم شدم و راه افتادم و از عمارت زدم بیرون حالم خوش نبود پس تصمیم گرفتم خونه نرم ..به مینهو پیام ادم و گفتم نمیرم خونه گفت خطرناکه ولی دیگه جوابش ندادم و گوشیم خاموش کردم و زدم تو جاده.....
پایان پارت8
لایک کنااااااااااا
دیدیم که همون دختره یعنی جینهو بالای پله ها وایستاده بود و به ماها نگاه میکرد تو همین حال بودیم که اروم اروم داشت از پله ها میومد پایین یهو از طرف مرده صدایی شنیدیم
مرده:لل..لط..لطفا کمکم کنید(با لحن اروم)
به جینهو دوباره نگاهی انداختم که داشت بهمون نزدیک میشد یهو دستشو برد پشت کمرش و یه اسلحه دراورد و امد وقتی رسید بهمون رو زانوش نشست و از یقه مرده گرفت تا صورتشو ببینه
جینهو:یه بار بهت گفتم ولی گوش نکردی منم به خون کسایی که حرفمو گوش نمیدن تشنم..
و اسلحه تو دستشو گذاشت رو سرمرده و .......
اره اون ماشه رو کشید باورم نمیشد یه دختر همین الان جلو چشممون یه مرد بالغ کشت!!!!!!!
درسته من خودم قاتلم ولی اینکه یه دختر اینکارو کنه برام عجیب بود!یقه مرده رو ول کرد و بلند شد و روبرومون وایستاد یه نگاه به من انداخت و یه نگاه به جونگ کوک..روصورتش چندتا از لکه های خون اون مرد معلوم بود........
*جینهو ویو*
وقتی نگاهشو ازم گرفت بیخیالش شدم ولی بعد از چند دقیقه هرچی اینور و اونور نگاه میکردم نبود!با بچه ها داشتیم حرف میزدیم که لارا(صاحب پیست)امد پیشمون و منو کشید کنار داشتیم با هم حرف میزدیم که دیدم یه مرده و کیمین وسط عمارت روبه روی هم وایستادن و مرده از یقش گرفته بود خیلی عصبی شدم نتونستم خودمو کنترل کنم از عصبانیت دستمو مشت کردم و رفتم سمتشون...
جینهو:ولش کن(عصبی)
مرده:به توچه اخه برو پی کارت فک کنم من با این امشب کار دارم
وقتی این گفت خون جلو چشممو گرفت شونه ی مرده رو هول دادم و دستش از یقه کیمین جدا کردم مرده روبروم وایستاد ..
مرده:چه غلطی کردی!!زود معذرت خواهی کن زود(عصبی)
با این حرفش یه پوزخند زدم و با مشتم محکم کوبوندم تو صورتش که از دماغش خون میومد و بهم عصبی نگاه میکرد...سمتم حمله کرد که محکم با لگد زدم تو شکمش و از در عمارت پرت شد پایین همینطور میرفتم سمت در وقتی رسیدم بالای پله ها دیدم جونگ کوک و یه نفر دیگه وایستادن پایین بعد از 1مین اروم اروم رفتم پایین و از شر مرده خلاص شدم وقتی بلند شدم به جونگ کوک نگاه میکردم که یهو با انگشتش صورتم نوازش میکرد و انگار داشت چیزی رو از روی صورتم پاک میکرد بعد از چنددقیقه یهو صورتم کشیدم و با اخم نگاهش کردم که دستم توسط یکی از پشت کشیده شد ...
کیمین:جینهو باید بریم زود باش
مینهو:جینهو زود باش سوار ماشینت شو زود(نسبتا بلند)
به خودم امدم و سوار ماشینم شدم و راه افتادم و از عمارت زدم بیرون حالم خوش نبود پس تصمیم گرفتم خونه نرم ..به مینهو پیام ادم و گفتم نمیرم خونه گفت خطرناکه ولی دیگه جوابش ندادم و گوشیم خاموش کردم و زدم تو جاده.....
پایان پارت8
لایک کنااااااااااا
۳.۴k
۱۰ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.