مافیا عاشق PART 1
خلاصه ی داستان:
ا/ت که پدرش مافیاست و مادرش رو از دست داده و با پدرش زندگی میکنه
جونگ کوک بزرگ ترین مافیا دنیاس و با جیمین زندگی میکنه
______________________________________________________
جیمین:کوکککککک(جیغ)
کوک:مرگ(خوابالو)
جیمین:پاشو بریم دیره
کوک:توروخدا خودت برو
جیمین:تو مافیایی من چی؟؟
کوک:بگو کوک داره میمیره نمیاد
جیمین:میخواستی تا صب بیدار نمونی پاشوووو
کوک:پا نمیشم
جیمین:باشع،پس منم اون عکس هاتو که مثه خرگوش افتاده بودی رو بینه همه پخش میکنم
این حرفه جیمین باعث شد کوک از جاش بپره
کوک:همچین کاری نمیکنی،میدونی میکشتمت
جیمین:هوم(شونه هاشو بالا انداخت)
کوک:باهات شوخی ندارم
جیمین:......(با تلخی نگاه کردن)
کوک:نتن دیگه(لوس)
جیمین:پاشی نمیکنم
کوک:اصن چرا میخوای من بیام اونجا
جیمین:هم یه چیزی اونجا دیدم که باید بهت نشون بدن هم مگه یادت نیست دیشب چه قراری با آقای کیم گزاشتی؟(بابای ا/ت)
کوک:چرا(هوف کشیدن)
KOOK
پا شدم و کت شلوار مشکیمو پوشیدم زیرش هم یه لباس قرمز(عکسش در اسلاید دوم)
با جیمین رفتیم و بعد از نیم ساعت رسیدیم وقتی رسیدیم با آقای پارک شروع به صحبت کردن کردیم
بابای ا/ت:ب.ا
ب.ا:سلام آقای جئون
کوک:اع سلام آقای پارک
ب.ا:بشینید
ب.ا:خب آقای جئون من ازتون چیزی میخوام
کوک:چه چیزی؟؟
ب.ا:(خنده کوتاه)فک میکردم باهوش تر از این حرفا باشی و بدونی دلیل اینکه ازت خواستم بیای اینجا چی بود!!
کوک:نه،من خبر نداشتم
ب.ا:پس چرا قبول کردی؟؟
کوک:کنجکاو شدم
ب.ا:(خنده ی کوتاه)خب من ازت کمک میخوام
کوک:چه کمکی؟؟اععع در خدمتم
ب.ا:خب..
ا/ت:پدر
KOOK
آقای پارک داشت صحبت میکرد که یهو...
B.A:
داشتن صحبت میکردم که یهو
JIMIN
آقای پارک داشت صحبت میکرد که یهو
ادامه توی پارت 2
ا/ت که پدرش مافیاست و مادرش رو از دست داده و با پدرش زندگی میکنه
جونگ کوک بزرگ ترین مافیا دنیاس و با جیمین زندگی میکنه
______________________________________________________
جیمین:کوکککککک(جیغ)
کوک:مرگ(خوابالو)
جیمین:پاشو بریم دیره
کوک:توروخدا خودت برو
جیمین:تو مافیایی من چی؟؟
کوک:بگو کوک داره میمیره نمیاد
جیمین:میخواستی تا صب بیدار نمونی پاشوووو
کوک:پا نمیشم
جیمین:باشع،پس منم اون عکس هاتو که مثه خرگوش افتاده بودی رو بینه همه پخش میکنم
این حرفه جیمین باعث شد کوک از جاش بپره
کوک:همچین کاری نمیکنی،میدونی میکشتمت
جیمین:هوم(شونه هاشو بالا انداخت)
کوک:باهات شوخی ندارم
جیمین:......(با تلخی نگاه کردن)
کوک:نتن دیگه(لوس)
جیمین:پاشی نمیکنم
کوک:اصن چرا میخوای من بیام اونجا
جیمین:هم یه چیزی اونجا دیدم که باید بهت نشون بدن هم مگه یادت نیست دیشب چه قراری با آقای کیم گزاشتی؟(بابای ا/ت)
کوک:چرا(هوف کشیدن)
KOOK
پا شدم و کت شلوار مشکیمو پوشیدم زیرش هم یه لباس قرمز(عکسش در اسلاید دوم)
با جیمین رفتیم و بعد از نیم ساعت رسیدیم وقتی رسیدیم با آقای پارک شروع به صحبت کردن کردیم
بابای ا/ت:ب.ا
ب.ا:سلام آقای جئون
کوک:اع سلام آقای پارک
ب.ا:بشینید
ب.ا:خب آقای جئون من ازتون چیزی میخوام
کوک:چه چیزی؟؟
ب.ا:(خنده کوتاه)فک میکردم باهوش تر از این حرفا باشی و بدونی دلیل اینکه ازت خواستم بیای اینجا چی بود!!
کوک:نه،من خبر نداشتم
ب.ا:پس چرا قبول کردی؟؟
کوک:کنجکاو شدم
ب.ا:(خنده ی کوتاه)خب من ازت کمک میخوام
کوک:چه کمکی؟؟اععع در خدمتم
ب.ا:خب..
ا/ت:پدر
KOOK
آقای پارک داشت صحبت میکرد که یهو...
B.A:
داشتن صحبت میکردم که یهو
JIMIN
آقای پارک داشت صحبت میکرد که یهو
ادامه توی پارت 2
۶.۴k
۲۴ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.