گاهی منتظر نگاهی
گاهی
بند بند جسم
و
وجب به وجب روحت را
حال بد مطلق،
محکم در آغوش خود می فشارد.
آنگاه نه راه فراری هست
تا در بغضی که هرلحظه حصارش را برایت تنگ تر می کند،
هوایی برای تنفس جست و جو کنی؛
نه میلی هست
تا همراهی اش کنی،
تن به او بسپاری و
دَم به دَم سردش بدهی!
بند بند جسم
و
وجب به وجب روحت را
حال بد مطلق،
محکم در آغوش خود می فشارد.
آنگاه نه راه فراری هست
تا در بغضی که هرلحظه حصارش را برایت تنگ تر می کند،
هوایی برای تنفس جست و جو کنی؛
نه میلی هست
تا همراهی اش کنی،
تن به او بسپاری و
دَم به دَم سردش بدهی!
۱.۱k
۳۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.