Part⁵
Part⁵
علامت ها: یونا+/ تهیونگ-/ سوجین&/ جیون×/ هانول@/ سیون¢/ کیوم£
ته کلاس تو ردیف سوم با همسایگی پنجره و منظره بیرون حیاط مدرسه که تهیونگ تو ردیف کناری من و یه صندل جلوتر همراه کیلیندا نشسته بود نشستم.
اقای معلم با سرفه شون حواس کلاس و به سمت خودشون جمع کردند
: حالا که یونا خودش و معرفی نکرد من خودم و معرفی میکنم دبیر ریاضیتون آقای کیم نامجون هستم
سریع بعد از معرفی سه مسئله ریاضی روی تخته نوشت و پشت میز نشست و بهمون گفت تو دفترمون یادداشت کنیم و سعی کنیم جواب ها رو پیدا کنیم تا به صورت منتخبی پای تخته صدامون بزنه. بعد از چک کردن گوشیشون تاکید کردن "فقط سی دقیقه وقت داریم"
مسئله ها نسبتا سخت و جواب های طولانی داشتن اما به چالش کشیدن و کشیده شدن و دوست داشتم و تو مسائل ریاضی همیشه خوب عمل میکردم
بعد از نیم ساعت آقای کیم بلند شدن و اعلام کردن وقت تموم شده و به صورت شانسی دختر قد کوتاهی رو برای حل مسئله صدا زدن و بعد از حل کردن سوال با غرور سرجاش نشست
برای حل مسئله دوم آقای کیم، تهیونگ رو صدا زدن
اگه خم میشدی و نگاهی به دفترش مینداختی متوجه میشدی که حتی روی سوال هارو هم تو دفترش ننوشته اما بدونه چونه زدن بلند شد و پای تخته رفت. بدون حتی مکث کوتاهی شروع به نوشتن کرد و خیلی زود تخته رو پر کرد
اقای کیم که از چشماشون فخری که نسبت به تهیونگ میورزید به وضوح لبخند میزد، با لبخند رضایت مندی که روی صورتش نشست اونو تا سرجاش بدرقه کرد
: کسی هست برای سوال سوم داوطلب باشه
نگاهی به کلاس انداخت. دست های همه که برای سوال اول و دوم از جا کنده میشد حالا قفل روی میز هاشون شده بود چون این سوال سخت تر بود.
وقتی کسی داوطلب نشد دستم و داوطلبانه بلند کردم و منتظر تایید آقای کیم شدم. با تعجبی که از چهرشون داد میزد ماژیک و سمتم گرفت
: بیا یونا
نگاه ها یکبار دیگه به سمتم برگشتن. از جام بلند شدم و طول کلاس رو با قدم های طویل طی کردم.
همین که ماژیک و ازشون گرفتم گفتن
: اگر میشه توضیح بده.. میخوام ببینم اون نکته ای که میخواستم بهش اشاره کنم و پیدا کردی
با سر تایید کردم
با توضیح شروع به نوشتن کردم و جواب و روی دامن تراشیده شده تخته به نگارش در اوردم و بعد از اتمام از جلوی تخته کنار رفتم تا معلم جوابم و بررسی کنه
آقای کیم عینکشون و به چشم هاشون زدن و نگاهی به تخته انداختن
: کاملا درسته!..قبلا شبیه این سوال و جایی حل کرده بودی که نکته شو میدونستی؟
+ نه
: میتونی بشینی
در ماژیک و بستم و بهشون تحویل دادم. نگاهی به تهیونگ انداختم که به صندلیش لم داده بود و با لبخندی که چاشنی صورت سردش هست نگاه میکنه
ادامه دارد.........
علامت ها: یونا+/ تهیونگ-/ سوجین&/ جیون×/ هانول@/ سیون¢/ کیوم£
ته کلاس تو ردیف سوم با همسایگی پنجره و منظره بیرون حیاط مدرسه که تهیونگ تو ردیف کناری من و یه صندل جلوتر همراه کیلیندا نشسته بود نشستم.
اقای معلم با سرفه شون حواس کلاس و به سمت خودشون جمع کردند
: حالا که یونا خودش و معرفی نکرد من خودم و معرفی میکنم دبیر ریاضیتون آقای کیم نامجون هستم
سریع بعد از معرفی سه مسئله ریاضی روی تخته نوشت و پشت میز نشست و بهمون گفت تو دفترمون یادداشت کنیم و سعی کنیم جواب ها رو پیدا کنیم تا به صورت منتخبی پای تخته صدامون بزنه. بعد از چک کردن گوشیشون تاکید کردن "فقط سی دقیقه وقت داریم"
مسئله ها نسبتا سخت و جواب های طولانی داشتن اما به چالش کشیدن و کشیده شدن و دوست داشتم و تو مسائل ریاضی همیشه خوب عمل میکردم
بعد از نیم ساعت آقای کیم بلند شدن و اعلام کردن وقت تموم شده و به صورت شانسی دختر قد کوتاهی رو برای حل مسئله صدا زدن و بعد از حل کردن سوال با غرور سرجاش نشست
برای حل مسئله دوم آقای کیم، تهیونگ رو صدا زدن
اگه خم میشدی و نگاهی به دفترش مینداختی متوجه میشدی که حتی روی سوال هارو هم تو دفترش ننوشته اما بدونه چونه زدن بلند شد و پای تخته رفت. بدون حتی مکث کوتاهی شروع به نوشتن کرد و خیلی زود تخته رو پر کرد
اقای کیم که از چشماشون فخری که نسبت به تهیونگ میورزید به وضوح لبخند میزد، با لبخند رضایت مندی که روی صورتش نشست اونو تا سرجاش بدرقه کرد
: کسی هست برای سوال سوم داوطلب باشه
نگاهی به کلاس انداخت. دست های همه که برای سوال اول و دوم از جا کنده میشد حالا قفل روی میز هاشون شده بود چون این سوال سخت تر بود.
وقتی کسی داوطلب نشد دستم و داوطلبانه بلند کردم و منتظر تایید آقای کیم شدم. با تعجبی که از چهرشون داد میزد ماژیک و سمتم گرفت
: بیا یونا
نگاه ها یکبار دیگه به سمتم برگشتن. از جام بلند شدم و طول کلاس رو با قدم های طویل طی کردم.
همین که ماژیک و ازشون گرفتم گفتن
: اگر میشه توضیح بده.. میخوام ببینم اون نکته ای که میخواستم بهش اشاره کنم و پیدا کردی
با سر تایید کردم
با توضیح شروع به نوشتن کردم و جواب و روی دامن تراشیده شده تخته به نگارش در اوردم و بعد از اتمام از جلوی تخته کنار رفتم تا معلم جوابم و بررسی کنه
آقای کیم عینکشون و به چشم هاشون زدن و نگاهی به تخته انداختن
: کاملا درسته!..قبلا شبیه این سوال و جایی حل کرده بودی که نکته شو میدونستی؟
+ نه
: میتونی بشینی
در ماژیک و بستم و بهشون تحویل دادم. نگاهی به تهیونگ انداختم که به صندلیش لم داده بود و با لبخندی که چاشنی صورت سردش هست نگاه میکنه
ادامه دارد.........
۴.۸k
۲۹ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.