عشق ناخواسته Part. 29

چند مین بعد

هوسوک ـ رسیدیم پیاده شو

دایون ـ. خوب موقعی رسیدم خانم هم داره در میره

و همونجور که لی ها می خواست بیرون بره دایون و هوسوک از در وارد شدن


دایون ـ به به کجا تشریف می بردین

لی ها ـ هیچی می خواستم لرم بیرون یه هوایی بخورم
اصلا تو کی باشی

هوسوم ـ اولن درست صحبت کن
دومن نمی خواد خودت رو به اون راه بزنی من همه چیز رو میدونم
سومن فکر کردی من احمقم

لی ها ـ چی میگی عشقم اشتباه فهمیدی بیا الا خودم برات توضیح میدم

دایون ـ چی رو می خوای تو ضیح بدی ما همه چیز رو می فهمیم

لی ها ـ چی میگین من نمی فهمم تو رو خدا درست صحبت کنید

دایون ـ ولش کن تو امگار حرف ادمی زاد حالیت نمی شه ببرینش اتاق شکنجه اون عشقتم چند ساعت دیگه میاد کنارت

لی ها ـ منظورت کیه

دایون ـ همون هه یونگ

لی ها ـ عشقم این چی میگه برای خودش

هوسوک ـ بسه دیگه الکی عشقم عشقم نکن من از همه چی خبر دارم خیلی وقته هم میدونم
الا هم ببرینش اتاق شکنجه جوری عذابت میدم که بفهمی کسی که با قلب من بازی میکنه عاقبتش چیه

لی ها ـ با چه مدرکی می خوای نشون بدی که من با یکی دیگه ام ها با حدس و گمان من تا مدرک دریت حسابی نبینم از جام جوم نمی خورم

دایون ـ اوکی لپتاب منو بیارین ببینم این هرزه تا کجا می خواد پیش بره

و بعدش تمام کارای لی ها رو بهش نشون دادن

لی ها ـ نه اینا همش دروغه

هوسوک ـ بسه دیگه ببرینش