عشق طلایی
پارت ۳
ته: جرعت یا حقیقت؟
ا/ت: حقیقت
ته: کوک رو دوست داری؟
کوک:( یس)
ا/ت: امممم..آره( خجالت)
کوک:😉
ا/ت بطری رو چرخوند*
(کوک و سارا)
کوک: جرعت یا حقیقت؟
سارا: جرعت
همه: اوووو
کوک: ته رو بوس کن !.
سارا: چی؟... باشه ( خجالت) بوسیدمش*
ته: (جووننن)*( تو گوشش) دوست دارم
سارا:🙃
سارا چرخوند*
(ا/ت وکوک)
ا/ت: جرعت یا حقیقت؟
کوک:جرعت( با آقای و چو قبل از ناهار رفته بودیم بیرون تا برای خواستگاری از ا/ت حلقه بگیرم)
ا/ت:...
کوک: جلوش زانو زدم* با من ازدواج میکنی؟
سارا و ته: پشماممم
ا/ت: امم چیزههه.. آرهههههه( خوشحالی)
کوک: انگشتر رو تو دستش کردم و تو هوا چرخوندمش*
آقای چو: مبارک باشه بانو
ا/ت: مرسی
ته: به به آبجی کوچولوم بزرگ شده!
سارا: تبریک میگمم( ذوق)
ته: جرعت یا حقیقت؟
ا/ت: حقیقت
ته: کوک رو دوست داری؟
کوک:( یس)
ا/ت: امممم..آره( خجالت)
کوک:😉
ا/ت بطری رو چرخوند*
(کوک و سارا)
کوک: جرعت یا حقیقت؟
سارا: جرعت
همه: اوووو
کوک: ته رو بوس کن !.
سارا: چی؟... باشه ( خجالت) بوسیدمش*
ته: (جووننن)*( تو گوشش) دوست دارم
سارا:🙃
سارا چرخوند*
(ا/ت وکوک)
ا/ت: جرعت یا حقیقت؟
کوک:جرعت( با آقای و چو قبل از ناهار رفته بودیم بیرون تا برای خواستگاری از ا/ت حلقه بگیرم)
ا/ت:...
کوک: جلوش زانو زدم* با من ازدواج میکنی؟
سارا و ته: پشماممم
ا/ت: امم چیزههه.. آرهههههه( خوشحالی)
کوک: انگشتر رو تو دستش کردم و تو هوا چرخوندمش*
آقای چو: مبارک باشه بانو
ا/ت: مرسی
ته: به به آبجی کوچولوم بزرگ شده!
سارا: تبریک میگمم( ذوق)
۱۸.۳k
۱۷ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.