با دنیل رفته بودم بیرون داشتيم راه میرفتیم
با دنیل رفته بودم بیرون داشتيم راه میرفتیم
بعد دیدیم یه یارو داره از جلو به من حمله میکنه چاقو هم دستش بود بعد دنیل اومد
جلوم نزاشت به من چاقو بخوره به خودش چاقو خورد بچم 🥺 به شکمش چاقو خورد
چون دنیل خیلی برام مهمه واقعن عصبی شدم مثل یه شیطان حمله کردم به اون عوضی ها بعد همشونو در حد مرگ زخمی
کردم تا رسیدم به اون عوضی که به عشقم چاقو زد خیلی خیلی بهش مشت زدم تا بمیره
بعد چاقو رو از دستش گرفتم تا بکشمش دیدم مردم دارن نگام میکنن بعد چاقو رو کردم تو زمین بعد دویدم رفتم سمت دنیل
مثل چی گریه میکردم بعد دنیلو کولش کردم
دویدم تا به یه جا رسیدم دیدم دارم می افتم
دنیل به هوش اومد بهم گفت یکی از اون عوضی ها پاتو با چوب بیسبال شکست منو
ول کن و برو بعد گریه کردم گفتم حتی اگه پامم خورد بشه تو رو به بیمارستان میرسونم بعد دنیل گفت من از مرگ نمیترسم از این
میترسم که تو تنها بشی بعد گریه کردم و تند تر دویدم مثل چی دویدم به بیمارستان که رسیدم بی هوش شدم بعد من و دنیل هر دوتامون تو بیمارستان زنده موندیم و خوب شدیم ولی واقعا تا آخر عمرم به دنیل مدیونم
چون بچم حتی حاضر بود بمیره که من زنده بمونم ولی خیلی هرسم در اومد اون یارو رو نکشتم وقتی از بیمارستان مرخص شدیم رفتیم خونمون و من به دنیل گفتم بریم اون یارو که بهت چاقو زد رو بکشیم دنیل گفت باشه عشقم بعد رفتیم سوار ماشینمون شدیم بعد رفتیم اونجا که اون یارو بود بعد
یارورو دیدیم دنیل از ماشین پیاده شد و
رفت سمت اون عوضی ها بعد به اون یارو گفت سلام منو میشناسی خوشگله بعد یارو گفت آره میشناسم همون که مثل سگ چاقو خورد بعد خندید دنیل جدی شد و دوتا چاقو هاشو در آورد و با سرعت باد رفت پیش اون یارو و بهش گفت عه تو که مثل سگ چاقو خوردی و مردی بعد اون دوتا چاقو رو کرد تو گردنش بعد به بقیشونم گفت دوست دارین
شما هم مثل این بشین بعد لبخند زد وایی اون لحظه خیلی کراش شده بود بعد اون عوضی ها فرار کردن به جز یکیشون که میخواست از پشت به دنیل با چاقو حمله کنه من اومدم
و گفتم دستت به عشقم نمیخوره بعد چاقو رو با دستم گرفتم بعد دنیل یه لگد زد به اون یارو و صورتش پر خون شد بعد فرار کرد بعد
دنیل بهم گفت کارت خوب بود عشقم بعد باهم ل* دادیم
بچه ها این خیال پردازیمه واقعی نیستا
کاش دنیل واقعی بود 😢
بعد دیدیم یه یارو داره از جلو به من حمله میکنه چاقو هم دستش بود بعد دنیل اومد
جلوم نزاشت به من چاقو بخوره به خودش چاقو خورد بچم 🥺 به شکمش چاقو خورد
چون دنیل خیلی برام مهمه واقعن عصبی شدم مثل یه شیطان حمله کردم به اون عوضی ها بعد همشونو در حد مرگ زخمی
کردم تا رسیدم به اون عوضی که به عشقم چاقو زد خیلی خیلی بهش مشت زدم تا بمیره
بعد چاقو رو از دستش گرفتم تا بکشمش دیدم مردم دارن نگام میکنن بعد چاقو رو کردم تو زمین بعد دویدم رفتم سمت دنیل
مثل چی گریه میکردم بعد دنیلو کولش کردم
دویدم تا به یه جا رسیدم دیدم دارم می افتم
دنیل به هوش اومد بهم گفت یکی از اون عوضی ها پاتو با چوب بیسبال شکست منو
ول کن و برو بعد گریه کردم گفتم حتی اگه پامم خورد بشه تو رو به بیمارستان میرسونم بعد دنیل گفت من از مرگ نمیترسم از این
میترسم که تو تنها بشی بعد گریه کردم و تند تر دویدم مثل چی دویدم به بیمارستان که رسیدم بی هوش شدم بعد من و دنیل هر دوتامون تو بیمارستان زنده موندیم و خوب شدیم ولی واقعا تا آخر عمرم به دنیل مدیونم
چون بچم حتی حاضر بود بمیره که من زنده بمونم ولی خیلی هرسم در اومد اون یارو رو نکشتم وقتی از بیمارستان مرخص شدیم رفتیم خونمون و من به دنیل گفتم بریم اون یارو که بهت چاقو زد رو بکشیم دنیل گفت باشه عشقم بعد رفتیم سوار ماشینمون شدیم بعد رفتیم اونجا که اون یارو بود بعد
یارورو دیدیم دنیل از ماشین پیاده شد و
رفت سمت اون عوضی ها بعد به اون یارو گفت سلام منو میشناسی خوشگله بعد یارو گفت آره میشناسم همون که مثل سگ چاقو خورد بعد خندید دنیل جدی شد و دوتا چاقو هاشو در آورد و با سرعت باد رفت پیش اون یارو و بهش گفت عه تو که مثل سگ چاقو خوردی و مردی بعد اون دوتا چاقو رو کرد تو گردنش بعد به بقیشونم گفت دوست دارین
شما هم مثل این بشین بعد لبخند زد وایی اون لحظه خیلی کراش شده بود بعد اون عوضی ها فرار کردن به جز یکیشون که میخواست از پشت به دنیل با چاقو حمله کنه من اومدم
و گفتم دستت به عشقم نمیخوره بعد چاقو رو با دستم گرفتم بعد دنیل یه لگد زد به اون یارو و صورتش پر خون شد بعد فرار کرد بعد
دنیل بهم گفت کارت خوب بود عشقم بعد باهم ل* دادیم
بچه ها این خیال پردازیمه واقعی نیستا
کاش دنیل واقعی بود 😢
۱۱۸
۲۸ آذر ۱۴۰۳