من نفرت انگیزpart7
#رزی
بدترین روز زندگیم😐💔 من ریدم تو این شانس. الان باید برم پیش این پسره مشنگ بشینم😭وسایلمو جمع کردم. رفتم پیشش نشستم . حتی نگاش هم نکردم . دوتامون سعی داشتیم تا جایی که میشه از هم فاصله بگیریم . البته خانم ساری گفت باید گروهی کار کنیم. باید عروسک درست میکردیم. مگه بچه ایم؟نمیدونم فاز خانم ساری چی بود؟!
پایان part7
شوخی کردم😂 برو پایین👇
خب مثل اینکه باید طرح رو میکشیدیم😐
با کمک اسکل جان ،تونستیم طرح رو بکشیم. در این فاصله هیچ حرفی رد و بدل نمیشد. بالاخره با کلی زور و تلاش تونستیم عروسک رو درست کنیم.
زنگ تفریح خورد و بالاخره از زندان.... ببخشید .از کلاس آزاد شدیم. خواستم برم بیرون که یکی چشامو بست و برد پشت دیوار مدرسه. اه .
باز این پسره ی چندش بود.
-خب خب. خانم خانم ها به کی سیلی زدن؟ دوست داری همون کارو باهات انجام بدم؟این دفعه طوری میزنم که صورتت کبود بشه.
من نمیدونستم چیکار کنم . هیچی نگفتم.
-میبینم که خیلی دلت میخواد کتک بخوری.
همون موقع یکی محکم زد که لبم زخم شدو ازش خون داشت میومد. درد داشت. با پوزخند رد شدو رفت. حالا من چطور با این سرو وضعم برم کلاس؟! رفتم دستشویی و صورتمو پاک کردم. خونش بند نمیومد . رفتم دفتر پرستاری و الکی گفتم خوردم زمین . اگر میگفتم جیمین اینکارو کرده تنبیه اش میکردن و میفهمیدن میومد دوباره سراغم . کمی که بهتر شدم با تاخیر رفتم سر کلاس. معلم صورتمو دید و توضیح خواست . همه ی بچه های کلاس منو نگاه میکردن . گفتم:
+خانم افتادم زمین.
-عیب نداره. میخوای بری خونه؟
+نه من حالم خوبه.
-باش عزیزم . برو بشین سرجات پیش لیسا.
+چشم.
لیسا گفت
-باز چیکار کردی با خودت؟!
بهش کامل گفتم چیشد.
-داره شورشو در میاره.
+میدونم براش دارم.
پایان part7💜
بدترین روز زندگیم😐💔 من ریدم تو این شانس. الان باید برم پیش این پسره مشنگ بشینم😭وسایلمو جمع کردم. رفتم پیشش نشستم . حتی نگاش هم نکردم . دوتامون سعی داشتیم تا جایی که میشه از هم فاصله بگیریم . البته خانم ساری گفت باید گروهی کار کنیم. باید عروسک درست میکردیم. مگه بچه ایم؟نمیدونم فاز خانم ساری چی بود؟!
پایان part7
شوخی کردم😂 برو پایین👇
خب مثل اینکه باید طرح رو میکشیدیم😐
با کمک اسکل جان ،تونستیم طرح رو بکشیم. در این فاصله هیچ حرفی رد و بدل نمیشد. بالاخره با کلی زور و تلاش تونستیم عروسک رو درست کنیم.
زنگ تفریح خورد و بالاخره از زندان.... ببخشید .از کلاس آزاد شدیم. خواستم برم بیرون که یکی چشامو بست و برد پشت دیوار مدرسه. اه .
باز این پسره ی چندش بود.
-خب خب. خانم خانم ها به کی سیلی زدن؟ دوست داری همون کارو باهات انجام بدم؟این دفعه طوری میزنم که صورتت کبود بشه.
من نمیدونستم چیکار کنم . هیچی نگفتم.
-میبینم که خیلی دلت میخواد کتک بخوری.
همون موقع یکی محکم زد که لبم زخم شدو ازش خون داشت میومد. درد داشت. با پوزخند رد شدو رفت. حالا من چطور با این سرو وضعم برم کلاس؟! رفتم دستشویی و صورتمو پاک کردم. خونش بند نمیومد . رفتم دفتر پرستاری و الکی گفتم خوردم زمین . اگر میگفتم جیمین اینکارو کرده تنبیه اش میکردن و میفهمیدن میومد دوباره سراغم . کمی که بهتر شدم با تاخیر رفتم سر کلاس. معلم صورتمو دید و توضیح خواست . همه ی بچه های کلاس منو نگاه میکردن . گفتم:
+خانم افتادم زمین.
-عیب نداره. میخوای بری خونه؟
+نه من حالم خوبه.
-باش عزیزم . برو بشین سرجات پیش لیسا.
+چشم.
لیسا گفت
-باز چیکار کردی با خودت؟!
بهش کامل گفتم چیشد.
-داره شورشو در میاره.
+میدونم براش دارم.
پایان part7💜
۹.۹k
۰۴ مرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.