red room p27
کوک: کسی توی عمارت نیست پشت عمارت هیچ دوربینی نیست راحت میری بالا از توی پنجره های طبقه بالا میری تو و این عمارت ایل جونگ خیلی بادیگارد معمولا نداره
لونا: اوکی، بهت تبریک میگم وارث شرکت
کوک: واقعا برام مهم نیست چون از قیل داشتم مدریتش میکردم
لونا: بابا اوفف
و بعدش لونا و کوک لباساشونو عوض کردن و حاضر شدن سوار ماشین شدن و رفتن طرف پاساژ تا برای مراسم لباس بخرن چمد تا مغازه رو دیدن تا لونا یک پیرهن سرفید و کیف سفید و کفش مشکی رو انتخاب کرد و کوک یک دست کت و شلوار سرمه ای رو به مشکی گرفت و بعد دوساعت خرید رفتن طرف یک رستوران و غذا سفارش دادن و کوک لونا رو برده بود یکی از بهترین رستوران ها بعد غذا دوباره راه افتادن طرف عمارت و بعد پونزده مین رسیدن نگهبان درو باز کرد و کوک ماشینو تو پارکینگ اختصاصیش پارک کرد و راه افتادن طرف خود عمارت ساعت حدودای ۹ شب بود ولی انقدر لونا خسته بود که روی مبل خوابش برد
پرش زمانی به روز مهمونی
صبح لونا ساعت۹بیدار شد هوا ابری بود از اتاقش اومد بیرون و دید کوک خونه نیست احتمالا بیرون کار داشت اومد پایین اجوما صبحونه درست کرده بود خورد و ساعت۱۲ که شد رفت پیرهن سفیدشو اماده کرد رفت دوش گرفت اومد بیرون لباسشو پوشید ارایش لایت کرد خیلی خوشگل شده بود کفش پاشنه بلند مشکیشو پوشید لباس مخفیو قرار شد تهیونگ بیاره و کیف سفید گرفت دستش موهاش هم گوجه ای بست و چتری هاشو بیرون گزاشت
(عکس لباس و ارایش لونا اسلاید های بعدی) بعد لونا اومد روی کاناپه طبقه پایین نشست تا کوک بیاد یکم تلویزیون دید تا اینکه صدای کیلید اومد و کوک اومد تو وقتی لونا رو دید دهنش باز موند که چقدر خوشگل شده کوک هم انگار اماده بود ولی امد به لونا بعد 1مین سلام داد و پیشونیشو بوس کرد
کوک: من برم لباسمو عوض کنم و موهامو درست کنم الان میام
لونا: باشهه
ویو لونا
کوک بعد20مین اومد از پله ها پایین کوک خیلی هندسام شده یک دور با کوک کامل نقشه رو دوره کردیم و دست کوک رو گرفتم و از عمارت اومدیم بیرون بیشتر از شیش تا ماشین مشکی سه تا ون و یک ماشین لامبورگینی بود و یک ون بزرگتر
لونا: اینهمه ماشین از کجا اومده؟!
کوک: امنیت! و البته نقشه
لونا: باورم نمیشه قراره کمکت کنم من ارزوم بود پلیس بشم ولی الان دارم به یک مافیا کمک میکنم
کوک: قراره چیز های جدیدی امتحان کنی
لونا: ولی اگر درست پیش نره چی؟
کوک: به نقشه های من اعتماد نداری
لونا: چرا دارم(لبخند)
کوک و لونا سوار لامبورگینی شدن و بقیه ماشین با فاصلیه 500 متری دنبالشون میادن تا خیلی تابلو نباشه بعد30مین رسیدن به یک عمارت حدودا خیلی بزرگ
لونا: اینجا کجاست؟؟؟
لونا: اوکی، بهت تبریک میگم وارث شرکت
کوک: واقعا برام مهم نیست چون از قیل داشتم مدریتش میکردم
لونا: بابا اوفف
و بعدش لونا و کوک لباساشونو عوض کردن و حاضر شدن سوار ماشین شدن و رفتن طرف پاساژ تا برای مراسم لباس بخرن چمد تا مغازه رو دیدن تا لونا یک پیرهن سرفید و کیف سفید و کفش مشکی رو انتخاب کرد و کوک یک دست کت و شلوار سرمه ای رو به مشکی گرفت و بعد دوساعت خرید رفتن طرف یک رستوران و غذا سفارش دادن و کوک لونا رو برده بود یکی از بهترین رستوران ها بعد غذا دوباره راه افتادن طرف عمارت و بعد پونزده مین رسیدن نگهبان درو باز کرد و کوک ماشینو تو پارکینگ اختصاصیش پارک کرد و راه افتادن طرف خود عمارت ساعت حدودای ۹ شب بود ولی انقدر لونا خسته بود که روی مبل خوابش برد
پرش زمانی به روز مهمونی
صبح لونا ساعت۹بیدار شد هوا ابری بود از اتاقش اومد بیرون و دید کوک خونه نیست احتمالا بیرون کار داشت اومد پایین اجوما صبحونه درست کرده بود خورد و ساعت۱۲ که شد رفت پیرهن سفیدشو اماده کرد رفت دوش گرفت اومد بیرون لباسشو پوشید ارایش لایت کرد خیلی خوشگل شده بود کفش پاشنه بلند مشکیشو پوشید لباس مخفیو قرار شد تهیونگ بیاره و کیف سفید گرفت دستش موهاش هم گوجه ای بست و چتری هاشو بیرون گزاشت
(عکس لباس و ارایش لونا اسلاید های بعدی) بعد لونا اومد روی کاناپه طبقه پایین نشست تا کوک بیاد یکم تلویزیون دید تا اینکه صدای کیلید اومد و کوک اومد تو وقتی لونا رو دید دهنش باز موند که چقدر خوشگل شده کوک هم انگار اماده بود ولی امد به لونا بعد 1مین سلام داد و پیشونیشو بوس کرد
کوک: من برم لباسمو عوض کنم و موهامو درست کنم الان میام
لونا: باشهه
ویو لونا
کوک بعد20مین اومد از پله ها پایین کوک خیلی هندسام شده یک دور با کوک کامل نقشه رو دوره کردیم و دست کوک رو گرفتم و از عمارت اومدیم بیرون بیشتر از شیش تا ماشین مشکی سه تا ون و یک ماشین لامبورگینی بود و یک ون بزرگتر
لونا: اینهمه ماشین از کجا اومده؟!
کوک: امنیت! و البته نقشه
لونا: باورم نمیشه قراره کمکت کنم من ارزوم بود پلیس بشم ولی الان دارم به یک مافیا کمک میکنم
کوک: قراره چیز های جدیدی امتحان کنی
لونا: ولی اگر درست پیش نره چی؟
کوک: به نقشه های من اعتماد نداری
لونا: چرا دارم(لبخند)
کوک و لونا سوار لامبورگینی شدن و بقیه ماشین با فاصلیه 500 متری دنبالشون میادن تا خیلی تابلو نباشه بعد30مین رسیدن به یک عمارت حدودا خیلی بزرگ
لونا: اینجا کجاست؟؟؟
۸۸۴
۲۰ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.