part 11
تهیونگ پاشد و گفت
تهیونگ: دیروز نتونستم کارتو تموم و با چه حقی به پسرا گفتی چی شده؟
ا/ت: م... م... من چ... چی... چیزی .... نگفتم
تهیونگ: خفه شو!!
و یه سیلی زد
لوکا: هممم خوب داره پیش میره 😈
تهیونگ از بازوم محکم گرفته بود میبرد به یه جایی همش تقلا میکردم که ولم کنه ولی خیلی محکم گرفته بود اسم جیوو رو داد میزدم ولی اونم نمیتونست کمک کنه چون کوک اونو گرفته بود تهیونگ منو پرت کرد به یه جای تاریک وقتی چراغ رو روشن کرد بدنم بی حس شد ای.. اینجا ا.... اتا...اتاق شکنجه بود بلند شدم به طرف در دویدم میخواستم برم که دوباره یه سیلی محکم زد افتادم زمین دست و پاهامو با یه زنجیر بست نمیتونستم حرکت کنم فقط داد میزدم دهنمو هم بست رفت سمت کمد یه کمربند در اورد یواش یواش میومد سمتم خیلی ترسناک شده فقط داشت ضربه میزد تو وسطا هم که خسته میشد با پاش به بدنم ضربه میزد کلی خون ازم رفته بود بعد دوباره رفت سمت کمربند کلی زد دیگه دردشو حس نمیکردم بدنم بی حس شده بود بعد یه ضربه هم به خودش زد تازه به خودش اومد میگفت
تهیونگ: م... من م.. من چیکار کردم
زود اومد طرفم دست و پاهام و دهنمو باز کرد میخواست کمکم کنه که گفتم
ا/ت: نزدیکم نشوووو( با داد)
تهیونگ: ا/ت بزار کمکت کنم
ا/ت: نیا نزدیکککک بهم دست نزن( با داد بیشتر)
با اون وضع به زور اومدم بیرون پسرا هم اومده بودن جیوو رو از دست کوک نجات داده بودن یه دفعه چشم جیمین به من خورد زود اومد طرفم گفت
جیمین: ا/ت چیشده؟ خوبی!!
میخواستم جواب بدم که چشمام سیاهی رفت و دیگه هیچی نفهمیدم
تهیونگ ویو
بعد از اینکه به خودم اومدم فهمیدم چیکار کردم زود رفتم دست و پاهاش و دهنشو باز کردم میخواستم کمکش کنم که داد زد نزدیکش نشم دوباره خواستم کمکش کنم که اینبار بلندتر داد زد گفت نزدیکش نشم به زور از اینجا اومد بیرون منم پشتش رفتم که یه دفعه بیهوش شد گرفتمش براید استایل بغلش کردم به سمت اتاقش رفتم پسرا هی میگفتن چی شده ولی من نگران ا/ت بودم انگار چیزی نمیشنیدم گذاشتم رو دختش رفتم به سمت جعبه اولیه اومدم زخماشو بستم به جیوو گفتم لباس هاشو عوض کنه چون خونی شده بود از اونجا اومدم رفتم تو هال همه چی رو به پسرا توضیح دادم گفتم
تهیونگ: نباید نزدیک ا/ت بشم ممکنه بلایی بدتری سرش بیارم
نامجون: تهیونگ باید یه راه حلی پیدا کنیم ممکنه دخترا اینجا خیلی اسیب بدی ببینن ولی نمیتونیم بفرستیم خونه خودشون
تهیونگ: نمیدونم چیکار کنم نمیدونمم
سرم رو گرفتم
جیمین:باید لوکا رو پیدا کنیم و بکشیمش چون نفرین فقط اینجوری از بین میره ولی چجوری پیداش کنیم ؟
امیدوارم خوشتون اومده باشه💕🫂
شرطا برای پارت بعدی
۳۰ تا لایک
40 تا کامنت
دوستتون دارم🤍❤🫂
تهیونگ: دیروز نتونستم کارتو تموم و با چه حقی به پسرا گفتی چی شده؟
ا/ت: م... م... من چ... چی... چیزی .... نگفتم
تهیونگ: خفه شو!!
و یه سیلی زد
لوکا: هممم خوب داره پیش میره 😈
تهیونگ از بازوم محکم گرفته بود میبرد به یه جایی همش تقلا میکردم که ولم کنه ولی خیلی محکم گرفته بود اسم جیوو رو داد میزدم ولی اونم نمیتونست کمک کنه چون کوک اونو گرفته بود تهیونگ منو پرت کرد به یه جای تاریک وقتی چراغ رو روشن کرد بدنم بی حس شد ای.. اینجا ا.... اتا...اتاق شکنجه بود بلند شدم به طرف در دویدم میخواستم برم که دوباره یه سیلی محکم زد افتادم زمین دست و پاهامو با یه زنجیر بست نمیتونستم حرکت کنم فقط داد میزدم دهنمو هم بست رفت سمت کمد یه کمربند در اورد یواش یواش میومد سمتم خیلی ترسناک شده فقط داشت ضربه میزد تو وسطا هم که خسته میشد با پاش به بدنم ضربه میزد کلی خون ازم رفته بود بعد دوباره رفت سمت کمربند کلی زد دیگه دردشو حس نمیکردم بدنم بی حس شده بود بعد یه ضربه هم به خودش زد تازه به خودش اومد میگفت
تهیونگ: م... من م.. من چیکار کردم
زود اومد طرفم دست و پاهام و دهنمو باز کرد میخواست کمکم کنه که گفتم
ا/ت: نزدیکم نشوووو( با داد)
تهیونگ: ا/ت بزار کمکت کنم
ا/ت: نیا نزدیکککک بهم دست نزن( با داد بیشتر)
با اون وضع به زور اومدم بیرون پسرا هم اومده بودن جیوو رو از دست کوک نجات داده بودن یه دفعه چشم جیمین به من خورد زود اومد طرفم گفت
جیمین: ا/ت چیشده؟ خوبی!!
میخواستم جواب بدم که چشمام سیاهی رفت و دیگه هیچی نفهمیدم
تهیونگ ویو
بعد از اینکه به خودم اومدم فهمیدم چیکار کردم زود رفتم دست و پاهاش و دهنشو باز کردم میخواستم کمکش کنم که داد زد نزدیکش نشم دوباره خواستم کمکش کنم که اینبار بلندتر داد زد گفت نزدیکش نشم به زور از اینجا اومد بیرون منم پشتش رفتم که یه دفعه بیهوش شد گرفتمش براید استایل بغلش کردم به سمت اتاقش رفتم پسرا هی میگفتن چی شده ولی من نگران ا/ت بودم انگار چیزی نمیشنیدم گذاشتم رو دختش رفتم به سمت جعبه اولیه اومدم زخماشو بستم به جیوو گفتم لباس هاشو عوض کنه چون خونی شده بود از اونجا اومدم رفتم تو هال همه چی رو به پسرا توضیح دادم گفتم
تهیونگ: نباید نزدیک ا/ت بشم ممکنه بلایی بدتری سرش بیارم
نامجون: تهیونگ باید یه راه حلی پیدا کنیم ممکنه دخترا اینجا خیلی اسیب بدی ببینن ولی نمیتونیم بفرستیم خونه خودشون
تهیونگ: نمیدونم چیکار کنم نمیدونمم
سرم رو گرفتم
جیمین:باید لوکا رو پیدا کنیم و بکشیمش چون نفرین فقط اینجوری از بین میره ولی چجوری پیداش کنیم ؟
امیدوارم خوشتون اومده باشه💕🫂
شرطا برای پارت بعدی
۳۰ تا لایک
40 تا کامنت
دوستتون دارم🤍❤🫂
۴۲.۸k
۲۸ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.