fake
کوک:دیدی چریونگ دیدی(بغض)
چریونگ:باشه داداشی آروم باش
راوی
روزها همینجوری میگذشتن و کوک روز به روز دلتنگ تر و عصبی تر میشد اما ا/ت کم کم به سوجون دل بست و سعی کرد جونگکوک و فراموش کنه سه سال با همین روال گذشت و پدر ا/ت مدیریت شرکت crown که یه شرکت مدلینگ تو کره بود و به ا/ت سپرد و ا/ت هم سعی میکرد با تمام قوا از شرکت محافظت کنه و شرکت رو به پیشرفت های زیادی برسونه اما کاملا برعکس شد شرکت رو به نابودی بود و سهام به شدت پایین اومده بود ا/ت باید برای شرکت سهام میخرید و با یک یا چندنفر شریک میشد اما کسی حاضر به فروختن سهام و شریک شدن با این شرکت نبود بجز یه نفر جئون جونگکوک ا/ت مجبور بود با کوک شریک بشه اما دلش اینو نمیخواست با سوجون صحبت کرد با پدرش صحبت کرد با مادرش صحبت کرد اما بعد از هر مکالمه به این نتیجه میرسید که باید با جونگکوک شریک بشه اما از طرفی هم میدونست اگه بخواد اینکارو کنه ممکنه که دوباره به کوک وابسته بشه ولی مجبور بود پس یه بلیط هواپیما با مقصد آمریکا گرفت و راهی آمریکا شد سخت بود براش که دوباره بخواد کسی که مدتها عاشقش بوده و تازه فراموشش کرده بود رو ببینه تو هواپیما داشت به این فکر میکرد که اگه دوباره عاشق کوک شه چی؟چه بلایی سر سوجون میاد؟همین بلایی که بعد رفتن کوک سر ا/ت اومد سر سوجون میاد یا اصلا براش مهم نیست؟ ا/ت انقدر فکرای مختلف کرد که سر درد گرفت ترجیح داد تا وقتی که به آمریکا برسه به ذره بخوابه
چریونگ:باشه داداشی آروم باش
راوی
روزها همینجوری میگذشتن و کوک روز به روز دلتنگ تر و عصبی تر میشد اما ا/ت کم کم به سوجون دل بست و سعی کرد جونگکوک و فراموش کنه سه سال با همین روال گذشت و پدر ا/ت مدیریت شرکت crown که یه شرکت مدلینگ تو کره بود و به ا/ت سپرد و ا/ت هم سعی میکرد با تمام قوا از شرکت محافظت کنه و شرکت رو به پیشرفت های زیادی برسونه اما کاملا برعکس شد شرکت رو به نابودی بود و سهام به شدت پایین اومده بود ا/ت باید برای شرکت سهام میخرید و با یک یا چندنفر شریک میشد اما کسی حاضر به فروختن سهام و شریک شدن با این شرکت نبود بجز یه نفر جئون جونگکوک ا/ت مجبور بود با کوک شریک بشه اما دلش اینو نمیخواست با سوجون صحبت کرد با پدرش صحبت کرد با مادرش صحبت کرد اما بعد از هر مکالمه به این نتیجه میرسید که باید با جونگکوک شریک بشه اما از طرفی هم میدونست اگه بخواد اینکارو کنه ممکنه که دوباره به کوک وابسته بشه ولی مجبور بود پس یه بلیط هواپیما با مقصد آمریکا گرفت و راهی آمریکا شد سخت بود براش که دوباره بخواد کسی که مدتها عاشقش بوده و تازه فراموشش کرده بود رو ببینه تو هواپیما داشت به این فکر میکرد که اگه دوباره عاشق کوک شه چی؟چه بلایی سر سوجون میاد؟همین بلایی که بعد رفتن کوک سر ا/ت اومد سر سوجون میاد یا اصلا براش مهم نیست؟ ا/ت انقدر فکرای مختلف کرد که سر درد گرفت ترجیح داد تا وقتی که به آمریکا برسه به ذره بخوابه
۱۱.۷k
۲۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.